Quantcast
Channel: شهید قلب تاریخ است
Viewing all 1417 articles
Browse latest View live

شهیدمحمدرضاخانی

$
0
0

                                                              

                                                                            ولا تحسبن

                                                                                 الذین 

                                                                          قتلوا فی سبیل الله

                                                                امواتا بل احیاءعندربهمیرزقون

                                              گمان مبرید کسانی که در راه خدا کشته می شوند مرده اند ،

                                                                            اینچنین نیست

                                                             بلکه ایشان زنده اند نزد پروردگارشان

                                                                      و روزی داده میشوند 

                                                              (۱۶۹ال عمران)

 

فکر نمیکردم که یه روز بدون تو بتونم به زندگیم ادامه بدم

تو رفتی جواد رفت  طه  علی  اردوان  رضا  محمد 

 چطور دلتون اومد منو بذارید و برید

کاش میدونستی چقدر دلم برای اون خنده های قشنگت تنگ شده 

وقتی میخندیدی

انگار همه چیز و همه جامی خندید و شاد می شد

می خوام قبل از اینکه از زندگیت بنویسم

از دلتنگیام بعد از تو بگم 

رضا می خوام بهت بگم

 بعد تو دیگه هیچ کس جای خالیتو برام پر نکرد

هیچ کس مثل تو باهام هماهنگ نبود

مهربون خندون دوست داشتنی فداکار

دیگه کسی نبود که باهاش به دیدن خانواده شهدا برم

دیگه صدای قشنگت نبود که مداحی کنه

 که روضه بخونه برای دل خانواده شهدای محلمون

رضا چطور دلت اومد تنهام بذاری وبری

هرگز کلامی نتونست دلداریم بده و نداشتنت رو برام توجیه کنه

رضا تو چی ؟ یادم میفتی ؟ دلت برام تنگ میشه ؟

 خواهرت میگه رضا زنده اس

من میگم آره زنده اس اما تو دل من

  اونقدر که هنوز صدای خنده ها شو می شنوم

۱۰ سال طول کشید تا بدنت پیدا بشه

 از اون تن فعال و بی استراحت یه مشت استخوان برگشته بود

تا دیدم شناختمت  سرت رو شناختم

سری که سودای شهادت داشت 

دانشگاه علامه طباطباییرشتهزبانوادبیاتعربیقبولومعلمشدی 

 وشاگردایخوبیتربیتکردی

میرفتیجبههوقتیهمکهمیاومدیمیگفتی :

محمدبیابریمبهخانوادههایشهدادلداریبدیم

براشون روضه میخوندی

قاریقرآنعاشقاهل بیت

 عاشق عشق

 میگفتی بهترین راه برای رسیدن به خدا عشقه

تو این روزای عزاداری امام حسین بیشتر یادت می افتم

مادرت می گه اونقدر مداحی کرد برای ائمه تا رفت پیش خودشون

تو که همیشه تو جمع بودی تنهایی و تک روی برات معنی نداشت  امادشمن کاری کرد که همرزمات تنهات گذاشتن و اومدن 

بدن پاکت مونده بود رو یه کوه در منطقه مائوت عراق

نیاوردنت چون نمی شد

همرزماتو تو یه عملیات دیگه دیدم در همون منطقه بهشون گفتم

 شما دوستم رضا رو روی این کوه جا گذاشتین منم تو این عملیات اینجا جاتون می ذارم

با همرزمات دوست شدم تا بیشتر به یادت باشم

یادته دوران جبهه،با هم رفته بودیم روی یکی از کوههای اطراف باختران

 یه چشمه ی قشنگ اونجا بود که آبش خیلی گوارا بود. 

بچه ها رو بردیم اون چشمه رو نشونشون دادیم

که  یه دفعه یه مار دو سر رو دیدم

 همه فرار کردن

 از اون به بعد فقط تو بودی که با من می اومدی به اون چشمه بدون ترس از مار سیاه

 از آب چشمه ی شهادت نوشیدی بدون اینکه از مار سیاه دشمن بترسی

 شهادت گوارایت باد

با دیدن هر چشمه ای هر کوه زیبایی هر…..

یادت برام زنده می شه

 تو هم یاد من می افتی؟


عشق را در بودنت و عاشقی را در نبودنت آموختم

چه خوب معشوق پسندید

 تو را


تاریخ شهادت محرم سال ۱۳۶۶خورشیدی
 
سلام می رسانند. همیشه بیادشما هستند و برایتان دعا می کنند.
کیومرث بیش از این مزاحم اوقاتت نمیشوم سلام من را به تمام رزمندگان برسان
به امید فتح کربلا و به امید پیروزی بنفع مسلمانان جهان خداحافظ.
خانی
 

 


شهید فهیمه سیاری

$
0
0
 

والضحی   والیل اذا سجی   واما بنعمة ربک فحدث    آیات۱و۲و۱۱ سورۀالضحی

قسم به تلألؤ آفتاب و به شب  آن دم که آرام گیرد

واز موهبت پروردگارت سخن گوی

فهیمه درس طلبگی خونده بود و نماز شبش ترک نمیشد. پدرش رو بازحمت راضی کرده بود بره جبهه . اعزامش کردن به جبهه غرب برای معلمی بچه ها در کردستان و کارهای تبلیغی و فرهنگی. یه روز که اومده بود مرخصی، سفره پهن شد با غذاهای رنگارنگ، تمام اعضای خانواده عاشقش بودن عاشق فهیمه واخلاقاش. منتظربودن شروع کنه

با یه لقمه نون شروع کرد

مادر ناراحت شد، فهیمه سرشو انداخته بود پایین. بغض کرده بود،

گفت:

چطور ازین غذاها بخورم با اینکه میدونم رزمنده ها غذای گرم ندارن.

 

 شب سردی بود اونقدر که کسی جرأت نداشت از اتاق بره بیرون. پدر اومد مثل همیشه برای سرکشی  به بچه ها ،

 -کسی آب نمیخواد. هیشکی جواب نداد همه خواب بودن. رفت و روشون رو کشید

اما فهیمه ،

 فهیمه کجاست،

همه جارو گشت ، 

 فقط یه جا مونده بود

راه پله ها...

خیلی آروم از پله ها رفت بالا ،صدای نفسهای منظم و لطیفی رو شنید، یکی تو راهرو خوابیده.

فهیمس، یه پتو پیچیده دورش ونشسته روی پله ها و خوابش برده.

فهیمه جون، چرا اینجا خوابیدی؟سرما میخوری! آخه این چه کاریه؟!

پدر، فهمید قضیه چیه. ماجرای سرسفره یادش اومد. اینبار، او بود که بغض کرد.

-عزیزم تو داری با خودت چیکار میکنی؟

- باباجون شما نمیدونی رزمنده ها تو هوای سردتر ازاین، توچادرای نم کشیده از بارون، روی سنگلاخهای کوهستان

 با پتوهای نازک میخوابن. اونوقت من اینجا...

 و گریهنذاشت به حرفاش ادامه بده.

 

 از جایی شنیده ام  فهیمه جان

  که با آب و زمین حرف می زدی

زمزمۀ عارفانۀ شب را

می شنیدی به ماه سر می زدی

خورشید شده ای و ستاره ها به تو اقتدا کرده اند

از جایی شنیده ام پرنده ای شدی

پرمی زنی

 

 

خطبه حضرت زینب سلام الله علیها در شام

$
0
0

 

خطبه زینب کبری در مجلس یزید

زینب دختر علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ برخاست و گفت: سپاس خدای را که پروردگار جهانیان است و درود خدا بر پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و همة خاندان او باد. راست گفت خدای سبحانه که فرمود: «سزای کسانی که مرتکب کار زشت شدند زشتی است، آنان که آیات خدا را تکذیب کردند و به آن ها استهزاء نمودند.»

ای یزید آیا گمان می بری این که اطراف زمین و ‌آفاق آسمان را بر ما تنگ گرفتی و راه چاره را بر ما بستی که ما را به مانند کنیزان به اسیری برند، ما نزد خدا خوار و تو سربلند گشته و دارای مقام و منزلت شده ای؟، پس خود را بزرگ پنداشته به خود بالیدی، شادمان و مسرور گشتی که دیدی دنیا چند روزی به کام تو شده و کارها بر وفق مراد تو می چرخد، و حکومتی که حق ما بود در اختیار تو قرار گرفته است، آرام باش، آهسته تر. آیا فراموش کرده ای قول خداوند متعال را «گمان نکنند آنان که کافر گشته اند این که ما آنها را مهلت می دهیم به نفع و خیر آنان است، بلکه ایشان را مهلت می دهیم تا گناه بیشتر کنند و آنان را عذابی باشد دردناک»

آیا این از عدالت است ای فرزند بردگان آزاد شده (رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ ) که تو، زنان و کنیزگان خود را پشت پرده نگه داری ولی دختران رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ اسیر باشند؟ پرده حشمت و حرمت ایشان را هتک کنی و صورتهایشان را بگشایی، دشمنان آنان را شهر به شهر ببرند، بومی و غریب چشم بدانها دوزند، و نزدیک و دور و وضیع و شریف چهرة آنان را بنگرند در حالی که از مردان و پرستاران ایشان کسی با ایشان نبوده، و چگونه امید می رود که مراقبت و نگهبانی ما کند کسی که جگر آزادگان را جویده و از دهان بیرون افکنده است، و گوشتش به خون شهیدان نمو کرده است؟ (کنایه از این که از فرزند هند جگر خوار چه توقع می توان داشت) چگونه به دشمنی با ما نشتابد آن کسی که کینه ما را از بدر و احد در دل دارد و همیشه با دیدة بغض و عداوت در ما می نگرد؟ آن گاه بدون آن که خود را گناهکار بدانی و مرتکب امری عظیم بشماری این شعر می خوانی:

فاهلوا و استهلوا فرحاً ثم قالوا یا یزید لا تشل

و با چوبی که در دست داری بر دندانهای ابو عبدالله ـ علیه السّلام ـ سید جوانان اهل بهشت می زنی. چرا این شعر نخوانی حال آن که دل های ما را مجروح و زخمناک نمودی و اصل و ریشة ما را با ریختن خون ذریة رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ و ستارگان روی زمین از آل عبدالمطلب بریدی؟ آن گاه پدران و نیاکان خود را ندا می دهی و گمان داری که ندای تو را می شنوند. زود باشد که به آنان ملحق شوی و آرزو کنی کاش نمی گفتی آنچه را که گفتی و نمی کردی آنچه را کردی.

بارالها بگیر حق ما را و انتقام بکش از هر که به ما ستم کرد و فرو فرست غضب خود را بر هر که خون ما ریخت و حامیان ما را کشت. ای یزید! به خدا سوگند نشکافتی مگر پوست خود را، و نبریدی مگر گوشت خود را و زود باشد که بر رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ وارد شوی در حالتی که بر دوش داشته باشی مسئولیت ریختن خون ذریة او را، و شکستن حرمت عترت و پاره تن او را، در هنگامی که خداوند جمع می کند پراکندگی ایشان را، و می گیرد حق ایشان را «و گمان مبر آنان را که در راه خدا کشته شدند مردگانند، بلکهایشان زنده اند و نزد پروردگار خود روزی می خورند.» و کافی است تو را خداوند از جهت داوری و کافی است محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ تو را برای مخاصمت و جبرئیل برای یاری او و معاونت.

و بزودی آن کس که کار حکومت تو را فراهم ساخت و تو را بر گردن مسلمانان سوار نمود، بداند که پاداش ستمکاران بد است و در یابد که مقام کدام یک از شما بدتر و یاور او ضعیف تر است. و اگر مصایب روزگار مرا بر آن داشت که با تو مخاطبه و تکلم کنم ولی بدان قدر تو را کم می کنم و سرزنش تو را عظیم و توبیخ تو را بسیار می شمارم، این جزع و بی تابی که می بینی نه از ترس قدرت و هیبت توست، لکن چشمها گریان و سینه ها سوزان است.

چه سخت و دشوار است که نجیبانی که لشکر خداوندند به دست طلقاء (آزاد شدگان) که حزب شیطانند، کشته گردند و خون ما از دستهایشان بریزد، و دهان ایشان از گوشت ما بدوشد و آن جسد های پاک و پاکیزه را گرگهای بیابان سرکشی کنند، و کفتارها در خاک بغلطانند (کنایه از غربت و بی کسی آنها). ای یزید! اگر امروز ما را غنیمت خود دانستی زود باشد که این غنیمت موجب غرامت (ضرر) تو گردد در هنگامی که نیابی مگر آنچه را که از پیش فرستاده ای، و نیست خداوند بر بندگان ستم کننده، به خدا شکایت می کنیم و بر او اعتماد می نماییم.

ای یزید! هر کید و مکر که داری بکن، هر کوشش که خواهی بنمای، هر جهد که داری به کار گیر، به خدا سوگندهرگز نتوانی نام و یاد ما را محو کنی، وحی ما را نتوانی از بین ببری، به نهایت ما نتوانی رسید،هرگز ننگ این ستم را از خود نتوانی زدود، رای تو، سست و روزهای قدرت تو اندک و جمعیت تو رو به پراکندگی است،‌ در روزی که منادی حق ندا کند که لعنت خدا بر ستمکاران باد. سپاس خدای را که اول ما را به سعادت و مغفرت ثبت کرد و آخر ما را به شهادت و رحمت فائز گرداند، از خدا می خواهیم که ثواب آنها را کامل کند و بر ثوابشان بیفزاید، و برای ما نیکو خلف و جانشین باشد، که اوست خداوند رحیم و پروردگار ودود، و ما را کافی در هر امری و نیکو وکیل است.

اوج پرواز

$
0
0

جنات عدن یدخلونها تجری من تحتها الانهارلهم فیها ما یشاؤون کذلک یجزی الله المتقین 

الذین تتوفهم الملائکة طیبین یقولون سلام علیکم ادخلو الجنة بما کنتم تعملون

خداوند اینگونه به متقین پاداش میدهد که ایشان را وارد میکند

به باغهای جاودانه ای که نهرها از زیر درختانش جاریست و برای ایشان است هرآنچه که بخواهند

وچون فرشتگان پاک برای بالا بردن و پرواز روحشان بنزد آنان میآیند میگویند:

سلام بر شما وارد بهشت شوید بخاطر آنچه که به آن عمل میکردید

(سوره نحل آیات 31و32)

                       به خدا گفتم

                                       خدایا عشق چیست

                               گفت

                                      همان که خیال عاشق را پرواز میدهد تا

                                      برای معشوقش بنویسد ساعتها و ساعتها

                                      دفترها و دفترها

                             گفتم

                                     مجنون کیست

                           گفت نمی دانم از خودش بپرس

پرسیدم

                                  مجنون گفت

                                             من مجنونم جواب نمی دانم

          خدا خندید و گفت

                               می خواهی برایت بگویم

                               مجنون عاشق است و عاشق مجنون

                                عاشق پرواز که می کند از آسمانها 

                                اوج می گیرد  مثل عقاب

                               عاشقِ مجنونِ در پرواز

                               هرچه بالاتر می رود در نظر مردم پست

                               کوچک و کوچکتر می شود

         ای سیر ترا نان جوین خوش ننماید              معشوق من است آن که به نزدیک تو زشت است

 

                             گفتم

                                  

                                   خدایا آن پرنده ها را ببین

                                  چه بالا پرواز می کنند

                               به زیباترین نقطه های خلقتت

                                              به بهشتت

                                 جعفر طیار را ببین

                                 رامین عبقری را ببین

                                محمدرضا طه جواد اردوان

                                 فهیمه مهدی عزیزی را ببین

                                

                                    خدایا به من هم بال بده

                                 هاتفی ندا داد

                                  روحت را به روحشان گره بزن

                                  آنها بالت خواهند شد

گفتم      هنوز زیر زمینم

گفت      رویش کن

گفتم      سخت است جوانه زدن

گفت       نور را بخواه      پرواز را بهانه کن

             زمین را بشکاف     جوانه کن

گفتم که درد دارد

گفت

      تو که میدانی به رامین چه گذشت به جواد به رضا به محمدطه بازهم بگویم؟

                       حالا دیگر برو        روانه شو

                      به پرواز فکر کن      جوانه شو

                                                       جوانه شو

                                                                جوانه شو.....

 

                               

         

 

 

 

 

 

       

صوت آسمانی

$
0
0
نزل من السماء ماء فأحیا به الأرض  ثم الینا ترجعون

او از آسمان باران میفرستد تا زمین را بدان زنده سازد بازگشتتان نیز به سمت ماست۶۳ ۵۷سورۀ۲۹

سید مرتضی آوینی!

 اسمت، بلور شیشه ایست

که زلال روحت را در خود نشان می دهد

و صدایت

صدای جویباریست که پیوسته می رود

تا........

نمی دانم به کجا می رود

نشانی ات را بده

سید کجایی؟

در بهشتی؟

کنار مایی؟...

صدایت را که می شنوم

قلبم می درخشد از سرخی،

تکه های سرخِ شکستۀ قلبم را ، به هم بچسبان

شنیدی

 صدای شکستنش را؟

وقتی که تکه هایش می ریخت روی زمین وجودم، ای صوت آسمانی؟

تو چه ای؟

نوری؟

احساسی؟

شهید قلب تاریخ است، و تو

  قلب شهیدی

عشق سرخی که در بلور شیشه ای معرفت

می درخشد

شهید معرفت و خون

خون پاکی که می درخشد در زلال قلبِ شهید

به رنگ سرخ درخشان

زیباترین حسی که می بینم

زیباترین حسی که می بینم

زیباترین  زیباترین  زیباترین

 

 

ما رأیت إلا جمیلا

$
0
0

مارأیت إلا جمیلا

درکربلا ندیدم مگر زیبایی

 

انسانها هر چه بیشتر در امر خاصی شناخت پیدا کنند به همان اندازه نسبت به آن موضوع دقیق و حساس خواهند شد.و به همین گونه است در معرفت الهی .

ازین روست که دوستان خداوند دقیق میشوند به پدیده های پیرامونشان. دیگر به هر چیز گوش فرا نمی دهند وبه هر کلامی لب نمی گشایند،هر نظری را نمی دهند هر فتوایی را صادر نمی کنند ، زیرا که نمیخواهند از هدفشان که همان حقتعالی است بعد پیدا کنند.      

و به این صورت به مراتب عالی تری دست می یابند افق دیدشان وسیع و مرغ فکرشان تیزپرواز می گردد. منیت وانانیت به کنار رفته، و حجاب جان برداشته می شود، چنانچه حافظ فرمود

 تو خود حجاب خودی از میان برخیز.

عبد خداوند دیگر نمیبیند مگر آنچه را او نشانش دهد نمی شنود مگر آنچه او بگوید، نمیخواهد جز آنچه را او بخواهد. دراین حالت از همصحبتی با او لذت میبرد و طعم مناجات با او را میچشد، هرچه بییشتر ازین شراب مینوشد تشنه تر می شودو تشنۀ معرفت هرگز سیری نمیپذیرد و برای رسیدن به آن سر و جان نمی شناسدو همه چیزش را فدا می کند

مجنون و فرهاد هستی شان را دادند برای لیلی و شیرین آیا عارف به حق جانش را فدای الله نکند؟

زینب سلام الله فرمود: درکربلا هر چه دیدم زیبایی بود. چرا؟  چه دیده بود؟

او از بلندای معرفت سخن میگفت. حسین و یارانش را دید در اوج  اوج معرفت وجنون

که فنا شدند در خدا و بریدند از هر چه غیر او .

هر ولییّ میتوانست با یزید زمان خودش بیعت نماید و به آسایش برسد اما این آسایش زودگذر دوری از محبوب را در پی داشت،

هیهات   هیهات

که آنها تکه تکه شدند وزیر بار این ذلت نرفتند ذلت دوری و جدایی از خدا ، خدای زیبا و دوست داشتنی 

 شکنجه ها و زجرها را تحمل کردند چون خدا را فهمیده بودند، دیده بودند.   

 پیرامون واقعۀ کربلا باید برای خودمان گریه کنیم

 که دوریم از عبودیت و معرفتِ زیبایی خداوند

 

 

بوی عطرمزار شهيد ، لبخند شهيد ، سالم ماندن پيکر شهيد پس ازسالها و....

$
0
0

بسمه تعالي

( بوي عطرمزارشهيد، لبخند شهيد، سالم ماندن پيکرشهيدپس ازسالها و.... )

درقطعه ۲۶ گلزارشهداي بهشت زهرا(س) رديف ۳۲ شماره ۲۲ مزارشهيديوجود دارد که اين روزها از اقصي نقاط شهر تهران و ساير شهرهاي کشور و حتي از کشورهاي ديگر براي زيارت اين مزار به آنجا مي آيند و همه بر اين باورند که اين مزار هميشه عطر آگين و از آن مايع خوشبوئي ترشح مي شود که آنجا را هميشه مرطوب نگه داشته و بالاخره اينکه مي توان از آنشهيدحاجت گرفت ، درحاشيه اين تجمعات که تقريباَ دائمي است حتي شب و نيمه شب هم وجود دارد دهها و صدها ادعاي ديگرهم مطرح

مي شود که هر يک درجاي خود قابل بررسي و ريشه يابي است تاسره از ناسره جدا گردد ، هدف ازنوشتن اين مطلب به هيج وجه نفي اعجاز و يا کرامات شهدا ء و احياناَ کاستن از مقام والاي شهداو يا آن شهيدگرانقدري که درقطعه ۲۶ رديف ۳۲ شماره ۲۲ آرميده نمي باشد ، بلکه هدف جلوگيري ازترويج اکاذيب و گاه مبالغه و تحريفاتي است که اگر به همين شدت ادامه يابد که دراين چند سال گذشته شاهد آن بوده ايم ريشه شهدا، شهاتو شهادت طلبي ، که مهمترين سلاح انقلاب اسلامي ايران عليه کفار و جنايتکاران جهاني است راخواهد زد و نسلهاي بعد را بکلي با فرهنگ انقلاب ، دفاع مقدس و شهدابيگانه خواهد ساخت و البته طبيعي است که دشمنان قسم خورده اسلام ناب دائم در صدد ترويج اکاذيب و تحريفات هستند و عده اي جاهل و سود جوي داخلي نيز بخاطر آنکه چند صباحي جيب خود را پرکنند دانسته يا نا دانسته عمله دشمنان قسم خورده قرار گيرند و حتي به چاپ کتاب و پوستر و ساخت فيلم درخصوص اين موضوعات دست بزنند ، لذا به همان مقدار که لوث کردن و سطحي نگري و اشاعه غير واقع و نادرست حقايق و واقعيات انقلاب و دفاع مقدس و شهداي آن به عظمت آن ضربه خواهدزد ، خطرناک تر از آن مبالغه و تحريف و بزرگنمائي در اين خصوص مي باشد که بايد بشدت در مقابل هر دو ايستادگي کرد و به نشرحقايق و واقعيات آن هم بطورمستند پرداخت ، به نظرمي رسد بزرگترين وظيفه مسئولين ذيربط مثل بنياد شهيد، بنياد حفظ آثار، وزارت ارشاد و ساير نهادهاي فرهنگي و بويژه خانواده محترم شهداو رزمندگان و ايثارگران بايد مستند نگاري وارائه سند معتبر براي هرموضوعي باشد و اينجاست که عکسها ، دست نوشته ها فيلمها و حتي البسه وآنچه متعلق به شهداست و نيزخاطرات کساني که با آنها بوده اند (بشرط آنکه ثابت شود بوده اند) اهمیت و ارزش فوق العاده اي پيدا مي کند .

البته درکشور ما معاونت پژوهش و تبليغات بنياد شهيد، سالهاست تنها متولي جمع آوري ، نگهداري، مستند سازي و طولاني کردن عمر آثارمربوط به شهداست و اگرکمي روحيه تحقيق و بررسي داشته باشيم براحتي مي توان درمورد ادعاهائي که مي شود به اين نهاد مراجعه و به حقيقت دست يافت .

اينک پيش از آنکه وارد اصل مطلب شويم توجه خوانندگان را به خواندن دقيق کتاب حماسه حسيني و بويژه مبحث تحريف که ذيل آيه فبما نقضهم ميثاقهم لعنا هم ..... تا يحرفون الکلم عن مواضعه جلب مي کنيم و مطالعه مجدد کتابشهيدايشان را توصيه مي نمائيم ، امام خميني (ره) فرموده است ، تربت پاک شهيدانتا ابد ميعادگاه عاشقان وعارفان و دارالشفاي آزادگان ودلسوختگان خواهد بودو قطعاَ هرانسان مؤمني که ازشهادتش آگاه باشد و بدست دشمنان خدا خونش ريخته شود شهيدخواهد بود ، هرچند که شهداهم درجه دارند و براين اساس ميتوان ادعا کرد ، شهداامامزادگان عشقند که مزارشان زيارتگاه اهل يقين است ، شهيد همه گناهانش بخشيده شده و حق شفاعت دارد و به نص آيات صريح قرآن زنده است ومکان دفنشهداقبرستان نيست و گلزار است ، بهشت است و مي توان با شهداارتباط برقرار کرد و هدايت شد .

ووو ..... تا آنجا که پيامبر(ص) فرموده « بالاتراز مقام شهادت مقامي نيست» . اينک اين مائيم با ۲۱۵ هزار شهيددر گلزارهاي شهداي سراسر کشور که حدود ۳۰ هزارتن ازآنها نيزدر بزرگترين گلزارشهدايجهان يعني بهشت زهرا(س) زنده ترين شهر دنيا رابنا نهاده اند .

اينجانب که اقدام به نگارش اين مطلب نموده ام حداقل زندگي پنج هزارشهيد را به طور کامل بررسي کرده و ادعا ميکنم که همه شهداي ما مؤمن ، آگاه ، راضي و انتخاب شده براي شهادتبوده و در نهايت مظلوميت خونشان آن هم بدست پليدترين دشمنان اسلام ريخته شد (هرچند اين ادعا شامل يکي دو درصد موارد خاص نشود که حتي آنها نيزدراثر همجواري با شهدابه مقام والائي رسيده اند) رهبر آنها خميني(ره) و مکتب آنها حسيني و قلوبشان مالامال ازعشق به اهل بيت بوده است وهمه آنهارابايد دراين چهار چوب مورد مطالعه قرارداد زيرا تاريخ مستند دارد و پشتوانه آن قرآن و روايات معصومين است اما اي عزيزان با همه عظمتي که شهدادارند آيا ميتوان هر ادعائي را در مورد ايشان عنوان کرد و اشاعه داد و يا باور نمود و درمورد آن تعصب بيجا نشان داد.

مثلاً يکي مدعيست فلان شهيددرقبر چشمش راباز و يا لبخند زد ، اين ادعا را حتي اگر مادر شهيدمدعي شود بخاطر درخواست من بوده ، اگرچه براي آن مادر و همراهاني که صداقت و درستي آن مادرمطلع و شاهد صحنه بوده اند بسيار با ارزش است اما ارزش تبليغ عمومي و دعوت نسلها ازاين طريق بسوي ارزشهاي متعالي اسلامي را ندارد بويژه که امروزه عصرارتباطات است و به طرفة العيني اين تصاوير و عکسها و اطلاعات به اقصي نقاط دنيا منتقل و غير مسلمانها وحتي بسياري از نامحرمان با تمسخربه آنهاخواهند نگريست ؛ درسالهاي اوليه دفاع مقدس درضلع غربي مزار ۷۲ تن يک حوض چند طبقه وجود داشت بنام « حوض خون » که بطور سمبليک ساخته شده بود و با پمپ ومايع قرمزي که درآن تعبيه شده بود ازرأس اين حوض مايع قرمز رنگ مثل خون مي جوشيد و حافظه همه افراد ۳۰و ۳۵سال به بالا آنرا بخاطر دارد ، هنوزهم اين حوض وجود دارد اما به رنگ آبي و بدون مايع قرمز خونرنگ ، خيلي هم جالب بود اما درغرب تبليغ کرده بودند ايرانيها آنقدرجاهلند که معتقدند اين حوض محل جوشش خون شهيدانشان است؟

البته خودمانيم نه ما اينقدر نادانيم و نه غربيها آنقدر احمق که اين را بپذيرند ولي تبليغات کارخودش را کرد بطوريکه سالها بعد ازجنگ يک جوان آلماني آمده بود و دنبال آن حوض مي گشت تا به ما پوز خند بزند ، شايد يکي ازدلايل آنکه فرموده اند خوابهاي خود را بيان نکنيد نيز همين باشد يعني عدم توانايي تفکيک روياي صادقه از اضغاث احلام ، اخيراَ فيلمي ازپيکر پاک شهيدجوزاني روي همه موبايلها آمده که مدعي اند پيکر شهيدي است که پس از ۲۰سال سالم مانده هر رزمنده اي که اين فيلم را مي بيند بسرعت متوجه مي شود که پيکر شهيدو افرادي که دور پيکر او جمعند و او را مي بوسند مربوط به همان دوران دفاع مقدس است واين يک ادعاي نادرست است اما عده اي خوش باور يا ساده لوح يا جاهل و شايد هم معاند با وجودي که براحتي مي توان در مورد اينشهيداز بنياد شهيدو خانواده اش استعلام نمود باز روي اين ادعا پافشاري ميکنند تاجائي که يک گروه زائر لبناني که به گلزار شهداي بهشت زهرا (س) آمده بودند و اين فيلم روي گوشي موبايل آنها بود خواستند سر مزار آن شهيدبروند وقتي راهنماي آنها منکر اين ادعا شد آنها گفتند شمامعجزه راقبول نداريد و راهنما مي گويد چرا ولي مصداق معجزه اين نيست ؛ لبنانيها مي گويند پس معجزه در زمان ما چيست و راهنما مي گويد معجزه درزمان ما مقاومت دليرانه ۳۳روزه حزب الله لبنان درمقابل صهونيستهاي پليدي است که سالها پيش درجنگ ۶ روزه چند کشورعربي را شکست دادند اما در نبرد ۳۳ روزه نتوانستند پنج هزار رزمنده حزب الله راشکست دهند و با خواري و خفت عقب نشيني کردند که اينجا لبنانيها به نشانه تائيد همگي تکبير گفتند.

سؤال اصلي ما اينست اينهمه شهيدکه قريب به اتفاق آنها فيلمها و عکسها و وصاياي شان موجوداست وهرانسان غافلي را بخود مي آورد چه نيازي به غلو و بزرگنمائي هاي نا آگاهانه و يا مغرضانه افراد دارند ، در گلزار شهداي بهشت زهرا (س) مزار پيرميدان دارعشق سيد ميرحمزه سجاديان درقطعه ۲۶رديف ۷۲شماره ۲۱ وجود دارد کهشهيدآوينيفيلم رزق حلال را درمورد او ساخته است همو که روي سنگ قبرش نوشته است :

اسـوه خيل شهيــــدان جهان حاج سيدحمزه سجــــــــاديان

چون ذبيح آورده در کوي خليل چهار فرزند رشـــــــيد نوجـوان

کاظم وداود و قاســم با کريم مي دهد تا بگذرد ازامتــــــحان

شهید میر حمزه سجادیان به همراه چهر فرزند شهیدش

بله چهار فرزندش در خط مقدم جبهه شهيد مي شوند و خود بعنوان پنجمين شهيدخانواده جام شهادترا مستانه سرکشيده است ، آيا کدام معجزه ازاين بالاتر، چه کسي مي تواند آنرا انکار کند ، کدام تحريف و يا مبالغه اي درمورد اوصورت گرفته او مثل خورشيد درقطعه ۲۶ مي درخشد و ما اگرخودمان را از نور او محروم کرده ايم چه کسي مقصراست؟!

شهدائي مثل سردار شهيدعليرضا موحد دانشکه با دست قطع رفت و به شهادترسيد و دوميــــــن شهيدخانواده بوده و خانواده اش تنها همين دو پسر را داشت قطعه ۲۴ جنب مزارشهيد چمـــــران سردار

شهيدجواد افراسيابي که پس از قطع يک پا دوباره رفت و به شهادترسيد و خانواده اش چهارشهيدتقديم کرده است قطعه ۲۴رديف ۷۲ شماره ۲۰ و يا سردار شهيدابراهيم حساميکه پايش از بالاي زانوقطع و دوباره باعصا رفت و به شهادترسيد قطعه ۲۸رديف ۲۱ شماره ۱۶و صدها شهيدازاين قبيل معجزه قرن وانقلاب اسلامي و امام خميني (ره) مي باشد.

 

رزمنده سمت راست تصویر شهید ابراهیم حسامی است

چگونه است با اينهمه ستاره ها که مي توان راه را شناخت ما اسير اوهام و اغفال برخي مدعيان کاذب شده و برخي نکات بي اهمئيت را مورد توجه قرا مي دهيم ، در گلزار شهدايبهشت زهرا(س) سنگهائي از مزار شهيدانوجود دارد که طبق وصيت شهيدنه اسم شهداروي مزارها نوشته شده ونه عکس آنها راقرارداده اند زيرا اين شهدادر وصاياي خود نوشته اند که ما از شهدايگمنام خجالت مي کشيم مثل شهيدمحسن فيض آباديدر( قطعه ۲۸ رديف ۱۰۱ شماره ۱مکرر) که اتفاقاً او نيز دومين شهيدخانواده است ، ما در اينجا معجزات امام شهيدانو شهدايبزرگي مثل آيه الله دکتر سيد محمد حسيني بهشتي و سردار شهيددکترمصطفي چمران و شهيداميرسپهبد علي صياد شيرازي و سيد شهيداناهل قلم سيد مرتضي آويني را نمي گوئيم که اظهر من الشمس اند ما از ناشناخته ترين شهدايمانمي گوئيم اوکه تنها پسرخانواده بوده ورفته است و يا خانواده اي که تنها همين دو پسر و سه پسر راداشته و به ميدان جهاد فرستاده و يکي پس ازديگري جام شهادترا مردانه سرکشيده اند ، اگر بسيجي ۲۷ساله مهندس شهيد مصطفي ابراهيمي مجد ( قطعه ۲۴رديف ۹۵شماره ۲۴ ) گفته است روي سنگ مزارم بنوسيد اينجا خانه شهيدياست که به انتظارقيام مولايش آرام گرفته است وصيت نامه مکتوب او بالاي سرش نصب است که مي گويد : ( بگذارید بعد از مرگم بدانند که همانطور که اساتید بزرگمان میگفتند نوکر محال است صاحبش را نبیند من نیز صاحبم را، محبوبم را دیدار کردم اما افسوس که تا این لحظه که این وصیت را مینویسم دیدار مجدد او نصیبم نگشت ، بدانید که امام زمانمان حی و حاضر است و او پشتیبان همه شیعیان میباشد از یاد او غافل نگردید دیگر در این مورد گریه مجالم نمیدهد بیشتر بنویسم و تا این زمان دیدار او را برای هیچکس نگفته ام مبادا که ریا شود و فقط که دیگر میگویم

شهید مصطفی ابراهیمی مجد

که از آن دیدار به بعد چون دیگر تا این لحظه او را ندیده ام تمام جگرم سوخته است )، اين مستند است و قابل ترويج مي باشد و نمونه هاي فراوان و مستندات ديگري نيز از اين قبيل وجـود دارد که بايد روي آنها تبليغ شود و فيلـم بسازند و کتـاب چاپ کنند اما متأسفانه اين سالها شاهديم که به دلايلي خورشيد حقايق را ابرهاي اوهام و بيگانگي با ارزشها و سودجوئي سودجويان پوشيده است و مثل هميشه بشريت را ازنور معنويت محروم مي سازد.

و اما درمورد شهيدپـلارککه درقطعه ۲۶رديف ۳۲شماره ۲۲بخاک سپرده شده و مردم او را به بوي عطر مزارش مي شناسند غير از وصيت نامـه و چند قطـعه عکس بعنوان معتبـرترين سند تنها يک سی دی ۶۰دقيقه اي از سخنان همرزم او بنام عباس بيات موجود مي باشد که تا موقع شهادتبا او بوده ، وي در اين ۶۰ دقيقه صحبت ضمن بيان ايمان راسخ شهيدو عشق وي به شــــــــهادتو معنويت بالاي او و اينکه

شهادتوي به شهيدالهام وشهادتش را به همه بشارت داده بود و اينکه شهيددر تهجد شبانه اش تقطيع خواب مي کرد ( کار پيامبران واولياء ) يعني درشب بارها براي عبادت بيدار مي شده و نه يکبار، درعين حال مي گويد که مسائلي مثل جوشيدن گلاب از مزارش و مرطوب بودن هميشگي اين مزار و ادعاهائي که برخي منصوبين مي کنند دون شأن و منزلت وعظمت اين شهيدوحتي ساير شهداست و بايد بشدت از آن پرهيز کرد وي اضافه مي کند هرچند شهيدداراي مقامي بسيار والاست اما خود شهيدهم راضي به ذکر اينگونه موضوعات بي پايه و اساس نمي باشد.

لذا اين شروعي براي تحريفات و انحرافات و شيادي شيادان و سودجويان و تخريب فرهنگ غني شهيدو شهادتو شهدايماست و مواردي ديگر از اين قبيل مثل چشم باز کردن شهيدو يا لبخند شهيدو يا سالم ماندن پيکر شهيدنيز ازهمين مقوله است که وقتي تحقيق اساسي بعمل مي آوريم به نتيجه درستي نمي رسيم.

راستي چه خسارتي بالاتر از اين که وقتي صدها جوان از نقاط مختلف ايران و جهان براي زيارت گلزار شهداو آشنائي با هدف آنها و بهره مندي از انوارمعرفت آنها به بهشت زهرا (س) مي آيند تمام وقتشان به رفتن سر مزار شهيدي صرف بشود که مي گويند بوي عطرمي دهد؟!گيريم که درست باشد؟!!

لذا باز تأکيد مي کنيم ما اگر چه به هيچ عنوان درصدد نفي کرامات شهدانبوده و نيستيم و جرأت اينکار راهم نداريم و در خود نمي بينيم ، اما عاجزانه ازهمه کساني که دل در گرو خون شهيداندارند استدعا داريم به هر ادعائي توجه نکنند و براي هر ادعائي سند معتبر بخواهند و حداقل تحقيق کنند ، درمورد شهيدپـلارک نيز نگارنده با توجه به نوار سخنان عباس بيات در مورد وي که ازخانه شهيدو مرکزفرهنگي بهشت زهرا(س) گرفته ام متوجه حقايق مهمي شدم که پيشنهاد مي کنم هرکس طالب حقيقت است حتماً سخنان همرزم شهيدرا بشنود.

درپايان توجه شما را به اين فراز از وصيت نامه دانشجوي شهيدمهدي رجب بيگيقطعه ۲۴رديف ۹۷شماره ۴ صاحب کتاب ( ميرويم تاخط امام بماند ) جلب مي کنم که خود معجزه اي از معجزات شهداي ماست :

شهید مهدی رجب بیگی

خدايا، تو ميداني که چه مي کشيم ، پنداري که چون شمع ذوب مي شويم ، آب مي شويم ما ازمردن نمي هراسيم ، اما ميترسيم بعد ازما ايمان را سر ببرند و اگر نسوزيم هم که روشنائي مي رود و جاي خود را دوباره به شب مي سپارد ، پس چه بايد کرد؟

از يک سو بايد بمانيم تا شهيد آينده شويم و از ديگر سو بايد شهيد شويم تا آينده بماند هم بايد امروز شهيد شويم تا فردا بماند وهم بايد بمانيم تا فردا شهيد نشود ، عجب دردي چه مي شد امروز شهيد مي شديم و فردا زنده مي شديم تا دوباره شهيد شويم.

              

روزی... بالاخره روزی انتقام این بچه هارا از شما خواهیم گرفت

$
0
0


إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ ﴿۲۲۷﴾شعرا

 

 مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده و خدا را بسيار به ياد آورده و پس از آنكه مورد ستم قرار گرفته ‏اند يارى خواسته‏اند و كسانى كه ستم كرده‏ اند به زودى خواهند دانست به كدام بازگشتگاه برخواهند گشت

مرد جوان بالای سر دو جسد ایستاده بود و گریه میکرد. می زد توی سرش و زار زار میگریست

روبرویش جنازۀ زنی بود که سوخته بود و کاملا سیاه شده بود. انگار یک تکه زغال بود.

در بغل زن یک بچۀ سفید و خوشگل بود که نسوخته بود. من اول فکر کردم او نمرده ولی...بچه در اثر استنشاق گازهای حاصل از آتش سوزی و دود خفه شده بود.

خاطره ای از جنگ تحمیلی

روزی، آخر روزی انتقام این کودکان را از شما خواهیم گرفت

بدان ای دشمن دون که اینها شعار نیست

آه دل خسته ای است که مینالد از درد

و به خود میپیچد

خشمی است که فرو خورده می شود

و تو ای دوست اگر میخواهی بی تفاوت بمان

که روزی تر و خشک باهم خواهد سوخت

حالا میفهمم چرا روز مهدی را روز انتقام نامیده اند

روزی که مهلتی داده نمیشود و ایمان آوردن سودی نخواهد داشت

ای شهدای بدر

کربلای ۵

والفجر ۸

بیت المقدس ۲

عاشورای ۳

نصر ۸

قدس ۵

چرا هر چه میشمارم

از سیصدوسیزده بیشتر نمیشوید

۵+۸+۲+۳+۲+۸+۵+۲

چرا کم میشود چرا در نمی آید

کجایی حاج احمد کاظمی

صیادشیرازی

اصلا شما بگوحاج آقا مصطفی احمدی روشن

شما بگو حاج ابراهیم همت

یا شما حسن باقری

فرمانده عباس بابایی

چرا به خطمان نمیکنید؟

چرا تدریس نمیکنید یا کشف و اختراع؟

چرا نقشه نمیکشید؟

جلسه نمیگذارید؟

چرا فریاد نمیکشید؟

بازهم مهمات کم آمده؟

یا تلفات زیاد بوده؟

یا عملیات لو رفته؟

اصلا چرا حساب و کتابم درست در نمی آید؟چرا؟چرا؟......+۵+۸+۲+۳+۲+۸+۵+۲

 ......+۵+۸+۲+۳+۲+۸+۵+۲......+۵+۸+۲+۳+۲+۸+۵+۲......+۵+۸+۲+۳+۲+۸+۵+۲......+۵+۸+۲+۳+۲+۸+۵+۲......+۵+۸+۲+۳+۲+۸+۵+۲......+۵+۸+۲+۳+۲+۸+۵+۲شاید عملیات لو رفته شایدمهمات کم آمده شاید تلفات زیاد بوده شایدشایدشایدشاید.....

 

 

 


خاکیان عرشی

$
0
0
اذا النجوم انکدرت

 

بوی خاک میاد خاک بارون خورده

بوی تازگی یاد شهید

صدا میاد

صدای ملودی بهشت

جشن فرشته ها

فرشته ها روی خاکریزا جشن گرفتن

و به هم پلاک هدیه میدن

کاش فطرس سنگراتون میشدم

یا اصلا بند پوتیناتون

سربازای نور

پاکباخته های عشق

راهیان آسمان

خاکیان عرشی

تشنگان عدالت

کاش بین ما نبودید

کاش بین ما نبودید

وقتی ظریف همه چیز را به دست بگیرد!!؟

$
0
0

 

این دو سه هفته سرمان خیلی شلوغ بود مطالب زیادی را می خواستیم بنویسیم که زمانش گذشت مثلا اینکه پدر دو شهید ویک جانباز هفتاد در صد بنام  رضاییان فوت کرده وکسی گوشش هم بدهکار نبود که مجید رضاییان بیش از ده بار مجروح ویک بار یک چشم وباردیگر چشم دیگرش را از دست داد ودر یک روز در شلمچه دو برادرش وپسر عمویش شهید وخود به شدت مجروح شد وحالا ۲۷ سال است که فقط با چشم باطن می بیند.همه به فکر هیئت هسته ای بودند در حالی که سالی که نکوست از بهارش پیداست.

دیدار شهردار منطقه 4 با خانواده 3 شهيد و جانباز جنگ تحميلي محله مبارک آباد

تاریخ انتشار:1391/9/22 16:10:2
تعداد بازدید: 364       

 

کسی توجه نکرد در هیئت رزمندگان شمیران از صبح زود هزاران جوان جا می گیرند وتا بعد از ظهر که حاج محمود کریمی که هم پدر وهم برادرش شهید شده اند بیاید وبرایشان در کنار تربت پاک ۵۵۵ شهید گلزار امامزاده علی اکبر چیذر بخواند ثانیه شماری می کنندو هر روز بعد از ظهر دهها هزار نفر می آیند عشقشان را به شهدا نشان بدهند.

کسی توجه نکرد رسول خلیلی ومحمد مرادی چطور در دفاع از حرم زینب سینه سپر کردند وبه شهادت  رسیدندو بچه هایشان....یا صاحب الزمان.همه به فکر مذاکرات هسته ای بودند شاید برای اینکه سکه دو ریال ارزانتر شود ویا ...

بالاخره نتیجه اعلام شد استعمار گران به کام خود رسیدند ومثل همیشه کلاهی گشاد به سرمان رفت آن هم به برکت نوکرانی که سرنوشت دفاع مقدس را در چند ماه آخر بدانگونه رقم زدند

از همه مسخره تر چهره به ظاهر ناراحت نخست وزیر اسراییل بود که ته دلش شادی موج می زد ولی ظاهرا می خواست نشان دهد که از این توافق ناراحت است

طلا نیز فورا ارزان شد و حلا بای شراب پیروزی نوشید...

ظریف در سال ۱۳۷۰ به من گفت اگر شعار مرگ بر آمریکا واسراییل و انگلیس را نخواهیم چه باید بکنیم و بالاخره هم کار خودش را کرد.

اما یک نکته را باید متذکر شد :

فرزندان روح الله تا نابودی کامل اسراییل و استعمار گران دست از مبارزه نخواهند کشید و به هیچ وجه معتقد نیستند که نتایج بدست آمده در این گفتگوها مطلوب مقام معظم رهبری یعنی حضرت آیت الله خامنه ای است

لذا گوش به فرمان ولایت ودر کمین حرکتهای سازشکارانه سست عنصر های موج سوار خواهد بود وایمان دارند که پیروزی نهایی از آن جبهه حق است.

 

موسم درو

$
0
0
 

هوالحق

شهید محمد رضا خانی

Article 3

Article 2

دهۀ 50 شصت هفتادی ها

دکترچمران

$
0
0
یا فاتح

سوسنگرد داشت خیابان به خیابان از دست میرفت. از دفتر بنی صدر درخواست کرده بودیم که یکی از تیپ ها را بفرستدطرف ما. بنی صدر هم قولهایی داده بود، اما هیچ خبری نبود. مالحظه به لحظه داشتیم زمان و نیروهایمان را از دست می دادیم. حتی با دفتر امام تماس گرفتیم، چون می دانستیم نیرو در اهواز هست، اما قرار نیست به اینجا بیاید.

سوسنگرد داشت سقوط می کرد ،تا اینکه خبر جنایت به دخترهای روستاهای کوچک به ستاد رسید. حال دکتر عوض شد، دیگر خونش به جوش آمد، بلند شد کاغذی برداشت و نامه ای برای فرماندۀ لشگراهواز، سرهنگ قاسمی نوشت و در نامه قید کرد:

به شما اخطار میکنم ، که اگر از دستور سرپیچی کنید، این خطای تاریخی شما را به هیچ وجه نخواهم بخشید و مسئولیت تمام عواقبش به عهدۀ شخص شما خواهد بود.

نامه را به یکی از بچه ها داد تا ببرد.

ساعت دو و نیم بامداد بود که خبر آمد یک تیپ حرکت کرده که بیاید. دکتر به محض شنیدن این خبر حرکت خود را شروع کرد و به طرف سوسنگرد رفت. همینطور جلو میرفت و اصلا آتش سنگین عراقی ها برایش مهم نبود.

تا اینکه متوجه شد که محاصره شده اند. اولین کاری که کرد این بود که کسانی که آمده بودند را از آن معرکه بیرون کرد.

خودش بعدها تعریف می کرد که:

وقتی راضی شدند برگردند، رفتم جلوی عراقیها ایستادم که فقط منو ببینن و متوجه اونها نشن. بزرگترین جنگ عمرم رو من اونجا از سر گذروندم، رفتم پشت تپۀ ۳۰سانتی و به طرفشون شلیک کردم. اونها فقط میزدن،یا منو نمیدیدن یا شایدم نمیدونستن کسی که جلوشون ایستاده چمرانه. من هم زیگزاگ می رفتم که گلوله ها رو منحرف کنم.

در همین جا تیر به پای دکتر خورده و مجروح شده بود. عراقیها هم به خیال اینکه همه جا را منهدم کرده و همه مرده اند، از آنجا رد شده و رفته بودند.

 


شهید بهشتی

$
0
0
یا امان الخائفین

دعوتش کردند برایشان سخنرانی کند. گفت: اول من را بشناسید بعد دعوتم کنید. من روحانی ای هستم که نعلین نمیپوشم،تنها هم با افراد مذهبی در تماس نیستم،با افراد غیرمذهبی هم سروکار دارم. اگر فردا دیدید عده ای بدون ریش و با کراوات به خانه و محل کارم می آیند تعجب نکنید. حالا اگر خواستید میآیم.

با شهیدان

$
0
0

 پیامبراسلام صلی الله علیه وآله وسلم

            کاسبِ

                    راستگویِ

                                 درستکارِ

                                            مسلمان،

                                                        در قیامت با شهیداناست.

شهید بهشتی

$
0
0
                                                       

                                                        هوالحق

 

  الان بهترین موقعیت است برای کمک به پیروزی انقلاب، آمار شهدای ۱۵خرداد را بالاتر میگوییم،خیلی بالا،این ننگ به رژیم هم میچسبد.

   بهشتی بدون تعلل گفته بود:«با دروغ میخواهید از اسلام دفاع کنید؟ اسلام با صداقت رشد میکند نه دروغ.»

 

                                                 ...........................

                                           

 

خدای خسته

$
0
0
 

 

 یسبح لله ما فی السموات و ما فی الأرض الملک القدوس العزیز الحکیم

سوره جمعه آیه ۱

آنچه درآسمانها و زمین است همه به تسبیح و ستایش خداوندکه پادشاهی منزه و پاک و مقتدر و داناست مشغولند

 

با خدای کارگر همسان و

با خاک زمین یکسان و

با انسان:

خدا:

انسان:

 

بودن

به قیمت فرسودن و

نیاسودن

آه گفتن های بی تاثیر

 

بندگی

فریبندگی

آفرینندگی

استراحت های با تأخیر

 

آه ای خدای خسته از آفرینش شش روزه

امروز جمعه است

 

 

ایلیادیانوش

زیباتر

$
0
0
 

الله نور السموات و الأرضآیه ۳۵ سوره نور

 خداوند

 نور آسمانها و زمین است

 

زیباتر

شعرهای خوشبختی هستند.

 

آن گونه که شکوفه زیباتر است از ساقه

که آن را می شکوفاند،

شعرهای خوشبختی زیباترند.

 

آن گونه که پرنده زیباتر است از تخم پرنده

چه زیباست زمانی که نور می شود،

زیباتر خوشبختی است.

 

وزیباتر،شعرهایی هستند

که من آنها را هرگز نخواهم نوشت.

 

هیلده دمین

 

Viewing all 1417 articles
Browse latest View live