Quantcast
Channel: شهید قلب تاریخ است
Viewing all articles
Browse latest Browse all 1417

اینطوری آشنایی ما با شهید محمدشریفیان شروع شد

$
0
0
اولین  برخوردی که با  محمد داشتم  این بود که من  بچگی هایم  خوب  دمبک میزدم  یکسری  کلاس موسیقی  رفته بودم،

طبقه  پایین ما طبقه  سوم ما یک  مداح داشت که چپ و راست زیارت عاشورا و توسل همش دعا می خواندند طبقه بالا که ما  بودیم شر و شور. من هم داشتم  با دبه می زدم و یکی از بچه ها میل می زد و دیدم که محمد با همان چهره  صاف و ساده اش آمد و گفت  ببخشید  برادر من داشتم  نماز می خواندم  و اگر در نمازم اشتباهی  پیش  بیاد  گناهش  گردن  شماست منم  تو کتم نمی رفت که کسی  همچین  چیزی بخواد به من بگه من هم  بگم  چشم. نمی دونم چرا وقتی  چهره  محمد را که دیدم بهش گفتم  چشم  برادر. اینطوری آشنایی ما با شهید محمدشریفیانشروع  شد اتاق  بغلی ما بودند(دوکوهه)

کسانی که به دو  کوهه رفتند میدانند که  پشت  ساختمان  یک  بالکنی داره که همه اتاقها به هم راه داشت یک گوشه ای نشسته بودم  صدام خوب  بود برای خودم  داریوش  می خواندم( سال  سکوت،سال فرار  سال........)   ترانه  زیاد می خواندم یک لحظه دیدم  یکی از پشت به من  زد و برگشتم دیدم  محمد بودش. گفتم ببخشید  نمی دونستم  اینجا هستید . گفتند صدات هم خوبه ها. گفتم من  که  عذر خواهی  کردم . گفت نه به خدا واقعا  صدات  خوبه.دنبال یکی  هستم که برامون  زیارت عاشورا بخونه بگو ببینم  عربی ات  چطوره؟ گفتم  کلاس  قران رفتم عربی ام بد نیست . گفت چه خوب بیا بعداز  نماز  صبح برامون زیارت  عاشورا بخون. گفتم  محمد آقا بخدا من تا حالا  زیارت عاشورا نخوندم نمی دونم  چیه؟ گفت یاد می گیری. یک  کارت از  جیبش در آورد  گفت بخون ببینم. شروع کردم به خوندن  گفتم السلام علیک  یا  ابا  عبدالله........ اونجا  برای اولین بار  بود که گفتم،  
 السلام علیک  یا  ابا  عبدالله
گفت خوب عربیت که خوبه. گفتم  چه جوری می خوننش؟ گفت یک  نوار  بهت میدم  گوش بده ببین  سبک خوندنش چجوریه.نوار منصور بود خیلی هم می گفتند که  سبکم  شبیه منصور  بود. کار خیلی سخت  بود برام .اما نمیتوانستم به محمد نه  بگم

 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 1417

Trending Articles