Quantcast
Channel: شهید قلب تاریخ است
Viewing all articles
Browse latest Browse all 1417

شهیدسیدعلیرضاجوزی

$
0
0
سلام قولا من رب الرحیم سوره یس 58

و درود الهی بر آنها سخنی است از سوی پروردگاری مهربان 

سید علیرضا ای غنچه ی نو شکفته ای که خاک را نپذیرفتی وبا همرزمانت ره آسمان پیمودی با شما هستم

یکی از شهدای خمسه کوثر- شهید سید علیرضا جوزی

 شاهدان: 

حسین فهمیده:حاضر

 سیدعلیرضاجوزی: حاضر

امیر حسین صاحب هنر:حاضر

مهردادعزیزاللهی:حاضر

   علیرضا پناهی:حاضر

شما کجا درس شهادت آموختید؟ جز در مکتب حسینی .

کتابتان قرآن  ،دفترتان کل ارض کربلا،قلمتان قدمهای استوار و مرکبتان خونهای پر بهایتان.

یه جفت چشم زیبا باحالتی عمیق و روشن اما بی تاب رفتن

یه قد بلند و قشنگ نو و تازه نفس

سفید و رویایی

تنها 

خیره به افقی دست نیافتنی  داری منو با خودت به کجا میبری؟ 

بهترین پسر مادر 

عزیز ترین برادر

 مهربون ترین دوست

از همون بچگیت خوشرو و خوش اخلاق بودی

تو نوجوونیت

نجیب و با حیا

درس خون و فعال

پر از شعر وشعور بودی

راه افتادی کجا بری

نرو

یه کم دیگه تو این دنیا

 بمون علیرضا

نمی گم خداحافظ میخوام کنارت باشم باهات بیام

با اون چشمای قشنگت باهام حرف بزن بگو

 بگو چرا اینقدر صورتت پکره؟ چی شده؟ کسی بهت حرفی زده؟

بهت گفتن سنت کمه ناراحتت کردن؟

یا فهمیدن شناسنامت رو دستکاری کردی؟

اما تو سوار اتوبوس می شی و می ری

 علیرغم همه ی مخالفتها.

در جواب پدرت گفتی: مگه شما نمی خوای شفاعت بشی؟

به بقیه چیا گفتی؟ چه حرفای قشنگی میزدی.

 مادرت میگه علی همیشه منو قانع می کرد طوری حرف می زد که باورت نمی شد یه پسربچه سیزده چهارده ساله داره باهات حرف میزنه.

تو چشمات چه غمی بود موقع رفتن .

 تو که همیشه سر زنده و فعال بودی. وقتی بچه محلاتون شهید می شدن این تو بودی که برای مراسمشون فعالیت می کردی. شعر میگفتی سرود می خوندی. با برادرت که عکساشون رو میکشید یا براشون خطاطی می کرد همکاری می کردی .

اصلا لحطه ای آروم نداشتی .چی می خواستی؟ دنبال چی بودی؟ مگه همین رو نمی خواستی؟ مگه نمی خواستی بری جبهه.

یه روز سر سفره ی غذا با پخش یه سرود از تلویزیون رفتی بیرون و گریه کردی شاید داشتی به همه اعلام میکردی که من باید برم؟

 قبلا تو ده سالگیت یه بار رفتی جبهه ی کردستان با برادر بزرگترت. رفتی برای ترویج اهداف انقلاب.

 پسر کوچولویی فریاد زد جاش پست  داشت به رزمنده ها ناسزا میگفت جاش یعنی مزدور. طوری با اون رفیق شدی که خودش شد یه انقلابی.

خیلی نترس بودی رفتی سر دیوار ، یه مامور با صدای محکم وترسناک داشت با بی سیم حرف می زد زمان شاه رو میگم :  می گفت فرماندهی محترم .جانم فدای شاه . ما اینارو متفرق کردیم . چند نفر رو دستگیر کردیم . اجازه نمی دیم . تو ناگهان فریاد زدی: مرگ بر شاه . اونا به قدری عصبانی شدن که اومدن دم در خونه ببرنت .مادرت نذاشت،گفت : شماها خجالت نمی کشید؟ اومدین یه بچه پنج ساله رو  ببرید؟

 دیگه حالا چهارده سالته .خیلی اتفاقات رو پشت سر گذاشتی. آفرین، طوری زندگی کردی که از یه آدم بزرگ، با تجربه تر شدی، با فعالیتهای دائمت برای خدمت به شهدا وخانوادهاشون ، با اخلاق نرم و مهربونت ، با صورت باز و خندونت، با خستگی ناپذیریت

.یه بار که با برادر بزرگترت محمد رفته بودی نماز جمعه یهو بارون گرفت، هوا خیلی سردبود،داشتی می لرزیدی، هر چی بهت گفتن برگرد بر نگشتی، اصلا تو به دنیا اومدی که با سرعت بری .اونقدر تلاش کردی تا رسیدی به اون چه که می خواستی برسی . بگو چرا ناراحتی؟

خیانت . بوی خیانت میاد به اهداف انقلاب. به این خاطر ناراحتی حق داری.

علی آقا، الان قطعنامه به ایران تحمیل شده و عراق دوباره خودش رو تجهیز کرده . داری می ری برای کشته شدن. آیا خودت اینو می دونستی. حتما میدونستی . تو نامه هات می نوشتی بایدهمیشه مراقب کارهای منافق ها بود .

 الان تو اردوگاه منتظر دستور حمله اید اما چه حمله ای؟

 قطعنامه پذیرفته شده .باید منتظر بشینیم ببینیم کی صدام هوس می کنه بیاد خرمشهرو بگیره .

دیگه فرمانده ها اجازه ابتکار عمل ندارن. منافقهای کور دل دستشونو بستن  . 

 ناگهان خبر میرسه تانکای عراقی اومدن جاده ی اهواز -خرمشهرو گرفتن.

 باید رفت برای انهدام تانکها. 

نیرو ها حرکت کنن به سمت خط. این صدای فرماندس. بچه ها راه بیفتین .سوار اون کامیون بشین .زود باشین .یا علی .

کامیون حرکت میکنه. با نیروهای دیگه راه می افتین.

 اماتانکها تعدادشون زیاده. درگیری شروع میشه .  .تلفات زیاده .چاره چیه؟ بذاریم دوباره خرمشهرو بگیرن. اما چه باید کرد؟ نیرو نداریم مهمات کمه.فرمانده فریاد میزنه عقب نشینی کنید .برگردید عقب برگردید کامیون دور میزنه که ناگهان ...

 علیرضا کجایی؟... علیرضا کجاست ؟   علیرضا    علی     علی.........

علی : حاضر.

علی: حاضر در دانشگاه جان بازی. 

  آیا می شود در دانشگا ه ایثار را باز کنید تا ما غایبان را حاضر کنید و از همین امروز درس شهادت را آغاز کنیم؟ آیا میشود؟


Viewing all articles
Browse latest Browse all 1417

Trending Articles