شهید حسین خداجو
به سمت تپه که میرفتند تعداد آنها خیلی زیاد بود بعضی ها تا پای تپه که رسیدند خسته شده بودند و ادامه نداده بودند خیلی تعدادشان کم شده بود گفتند حسین پرچم را برداشته و 22 کیلومتر بالای تپه رفت
و پرچم را زد و به دوستان و همرزمانش گفت: بچه ها عقب نشینی نکنید هر وجب اینجا ما یک شهید دادیم
یک فرمانده داشتند که برای کرج بودند که ایشان به حسین گفته بود که اگر من شهید شدم حسین شما به جای من فرمانده باش. که فردای آن روز شهید شدند.
بچه ها میگفتند که اینقدر هوا سرد بود که اسلحه یخ می زد و نمیدانم که آنها چطوری تیر اندازی میکردند و تیر به پشت سر ایشان خورد و یک آخ گفت و شهید شد