به یاد مادرم یاسکبود
شهیدتاجیک شهیدمرتضی شکوریشهیدبرونسی
یه وقتی فکر نکنید شمارو یادم می ره، نه!
یه وقتی فکر نکنید یادم می ره اون کتکهایی رو که خوردید
جواد یادمه یادمه با صورت خونین و بدن کوفته خودتو به خونه رسوندی
سنّت خیلی کم بود مأمورای شاه آوردنت در خونتون
میخواستن بدونن خونتون کجاس
یادمه، جای سیلی رو صورتتو، یادمه
یادمه مادرت گریه میکرد وقتی دیدت
آقا مرتضی یادمه قبل انقلاب
جلوی دانشگاه
چطوری زدنت و انداختنت بین درختا
دوستت فکر کرده بود مُردی
نه یادم نمی ره
شهید برونسی یادم نمی ره اون شبی که خانومت وضع حمل داشت
و تو گرفتار تعقیب و گریز ساواک بودی
به جای تبریک تولد نوزادت
کتک خوردی
جوادجان آقا مرتضی شهید برونسی شهید......
همۀ اینا واسه برپائی عدالت بود
همون که این روزا از یادها رفته
شهیدتهرانچی یادمه چطور دغدغۀ فقرا رو داشتی
انگار خودت یکی از اونا بودی در حالی که اینطور نبود
تو تک پسرِ یه خانوادۀ ثروتمند بودی!
چرا باید یادم بره، نه! یادم نمی ره... یادم نمی ره...یادم نمی ره.......