Quantcast
Channel: شهید قلب تاریخ است
Viewing all articles
Browse latest Browse all 1417

اویس قرنی - شهید رامین عبقری

$
0
0

صبح جمعه 26-10 - 93 یعنی دقیقا پس از گذشت 27 سال از شهادت شهید رامین عبقری و در آستانه سالگرد شهادت شهدای عملیات بیت المقدس 2 در قطعه 40 که اکثر شهدای این عملیات در آنجا به خاک سپرده شده اند جمع شده بودیم و برای خودمان حال و هوایی داشتیم در این مراسم که به نظرم خود شهید همه را آورده بود پس از سخنرانی وخاطرات فراوان همرزمان شهید مادر شهید مطلبی را بیان کرد که تا بحال با وجودیکه 300 صفحه از خاطرات شهید را جمع آوری و ثبت و ضبط کرده ایم نشنیده بودم و خاطره این بود: 

شهید رامین عبقری در نوار صدایی که از وی موجود است مهمترین آرزویش را 

این می داند که چون تا به حال خدمت حضرت امام خمینی نرسیده آرزو 

دارد خدمت امام برسد واز وی سوال کند که به عنوان یک مقلد امام از او  

راضی هستند یا نه؟ و امام بفرمایند بله 

مادر شهید می فرمود : 

 بعد از عملیات کربلای 8 برو بچه های لشگر ده سید الشهدا در جماران 

خدمت امام رسیدند . رامین هم خیلی دوست داشت برود اما صرفا بخاطر 

اینکه من وقت دکتر داشتم و باید مرا میرساند از رفتن پیش امام صرفنظر  

کرد من با توجه به عشق رامین به حضرت امام به او گفتم شما برو این  

فرصت را از دست نده اما رامین گفت امام خدمت به شما را از من میخواهد . 

حال این یار امام خمینی را مقایسه کنید با اویس قرنی یار پیامبر که اورا 

ندید عاشق شد و ایمان آورد و در رکاب حضرت علی ع شهید شد.

--------------------------------------------------------------------------------

اویس در کلام پیامبر خدا(ص)

  روزی آن حضرت به یاد اویس افتاد و فرمود: «نسیم خوش بهشت، از سوی قرن (یمن)، در حال وزیدن است. آه! ای اویس قرنی، چقدر من مشتاق دیدار تو هستم. ای مردم، هر کس او را دید، سلام مرا به وی برساند». شخصی از حاضران پرسید: «ای رسول خدا، اویس قرنی کیست» پیامبر خدا فرمود: «او کسی است که اگر از نزد شما برود، از او سراغی نمی گیرید، و اگر روزی میان شما حاضر شود، به وی اعتنایی نمی کنید. او با اینکه مرا ندیده، به من ایمان آورده است و پس از من، در رکاب جانشینم، علی بن ابی طالب(ع)، در جهاد با دشمنان [خدا] به شهادت می رسد»

------------------------------------------------------------------------------------------

آورده اند که اویس انسانی وارسته بود. چنان که با شنیدن ویژگی ها و آموزه های پیامبراسلام، به حقانیت آن حضرت ایمان آورد. او پیش از اسلام آوردن نیز مردی پاک اندیشه و پاک رفتار بود. اویس در زادگاه خود سرگرم کار بود و مادری پیر داشت که احترام و نگه داری او را بر همه ی کارها مقدم می شمرد.  
روزی هجران رسول خدا(ص) او را بسیار بی تاب کرد. از این روی، نزد مادر رفت تا از او اجازه بگیرد و برای دیدار پیامبر به مدینه برود. مادر چون به وجود اویس و کمکش نیاز داشت، به او گفت: «برو، ولی زود بازگرد. بیش از نصف روز، در مدینه نمان». اویس با اشتیاق بسیار، برای دیدن پیامبر به سوی مدینه شتافت. چون به این شهر رسید، باخبر شد که رسول خدا(ص) به سفر رفته است. اصحاب به او گفتند: «امشب را نزد ما بمان تا پیامبر از سفر بازگردد». اما اویس گفت: «به مادرم قول داده ام که زود برگردم، اینک ناچارم که به یمن بازگردم. شما سلام مرا به محبوبم، رسول اکرم برسانید». سپس عازم یمن شد. هنگامی که پیامبر از مسافرت بازگشت، اصحاب به ایشان گفتند: «بیابان گردی به نام اویس از یمن آمده بود تا شما را ببیند و چون شما در مدینه نبودید، به شما سلام رساند و بازگشت». پیامبر خدا فرمود: «آری، این نور اویس و عطر وجود اوست که در خانه ی ما بر جای مانده است».

 

ازسخناناویسقرنیاست:

«چه نیکوست ایمان که آن را دانش بیاراید ».


Viewing all articles
Browse latest Browse all 1417

Trending Articles