بکاو و بکُش!
ابتکار شهید کشوری
سرتیپ خلبان محمود بابایی میگوید: احمد تیمهایی پروازی را سر و سامان داده بود به نام «بکاو و بکش»، در روزهای آغاز جنگ یک ستون بزرگ نظامی از ارتش عراق از مرز قصر شیرین وارد کشور شده بودند و به سمت سرپلذهاب مسیر مشخصی را میپیمودند.
با تیم پروازی بکاو و بکش احمد شامل سه بالگرد کبرا و یک ترابری و با اطلاعاتی که از مردم دریافت کرده بودیم، به قصد شناسایی بیشتر به منطقه ورودی ستون ارتش عراق رفتیم.
وقتی به منطقه رسیدیم، احمد که لیدر تیم پروازی بود، گفت: «ما نباید این طوری ساکت بمانیم، هر طوری شده باید جلوی این ستون را بگیریم.»
با همان برنامه احمد، یعنی بکاو و بکش از پهلو به ستون نظامی عراق نزدیک شدیم، ستون نظامی عراق به حدی بزرگ و با هیبت بود که وقتی برای اولین بار آن را دیدم، وحشت کردم، به نظر میرسید که هیچ نیرویی جلودارش نیست ولی وقتی نقشه فی البداهه احمد را روی ستون به کار بستیم، نظرم عوض شد و دلیرتر شدیم.
احمد بعد از نزدیک شدن به ستون بلافاصله گفت: «بچهها اول و آخر ستون را بزنید، طوری که اینها مشکوک و سردرگم بشوند و همهمهای در دل اینها بیفتد در این صورت میتوانیم اجرای آتش خوبی روی آنها داشته باشیم.
سروان سراوانی، خلبان یکی از بالگردها به موشک تاو مجهز بود و با مهارت نقشهی احمد را روی ستون عراقی پیاده کرد، ستون نظامی عراق سنکوپ شد، مثل ماری دور خودش میپیچید و نمیدانست از کدام جهت به او حمله شد.
ما از این فرصت استفاده کردیم، روی ستون آتش سنگینی پیاده کردیم، بعد از اجرای این نقشه برگشتیم پایگاه و بلافاصله تیم پروازی دیگری را برای ادامه آتش روی ستون نظامی عراق فرستادیم، تا این عملیات فیالبداهه احمد کامل شود، خلاصه با همین نقشه توانستیم یک ستون عظیم عراقی را که قصد داشت تا قلب ایران بیاید تار و مار کنیم و آنها را تا سر مرز عقب بنشانیم و برای دفعات بعد دلیرتر و جسورتر به سراغ دشمن برویم.