قبله ام یک گل سرخ
جانمازم چشمه ،مُهرم نور . دشت سجاده من .
من وضو با تپش پنجره ها می گیرم
در نمازم جریان دارد ماه ، جریان دارد طیف .
سنگ از پشت نمازم پیداست :همه ذرات نمازم متبلور شده است .
من نمازم را وقتی می خوانم که اذانش را باد ، گفته باشد سر گلدسته سرو
من نمازم را ، پی تکبیرة الاحرام علف می خوانم پی قد قامت موج ....
سهراب
