بيعت رزمندگان با فرمانده
در عملياتسيدالشهدا ما كار سختي را در رودرويي و نبرد با دشمن داشتيم. بايد با شش تيپ مكانيزه دشمن درگير ميشديم و ميجنگيديم. شما فكر كنيد دو گردان مقابل شش تيپ زرهي دشمن. كل كساني كه در حوزه دفاع مقدس و نحوه عملياتها اطلاعات دارند ميدانند كل تيپ مكانيزه چند نفر نيرو و تجهيزات دارد. حالا مكانيزه زرهي هم هست. يعني عراق هر جا ميرفت
تانكهايش از خودش جلوتر بود. ما شب عمليات نميدانستيم كه بايد با تانك مبارزه ميكنيم يا با آدم. آنقدر عمليات و هجمه آتش سنگين بود كه بچهها مهماتشان تمام ميشد و چيزي براي دفاع نداشتند. ولي همه تا جايي كه در توان داشتند مبارزه كردند و رشادت نشان دادند.
شب عمليات فرمانده گردان شهيد حسنيان خطبه حضرت سيدالشهدا(ع) را در شب عاشورا خواند. آن زمان و در جبههها رسم بود هر يگاني كه قصد عمليات داشت زيارت عاشورايي ميخواند و رزمندگان از هم حلاليت ميطلبيدند. به دليل اينكه براي بعضي از بچهها برگه مرخصي صادر شده بود يك تعداد از دوستان قصد برگشت به پشت جبهه را داشتند و در ايستگاه راهآهن انديمشك بودند تا راهي شوند. در همين حين خبر رسيد مرخصيها لغو شده و گردان به حالت آمادهباش صدرصد در آمده است.
فرمانده در جمع نيروها حاضر شده و اعلام ميكند ميدانم همگي خستهايد و دوست داريد پيش خانوادههايتان برويد و حق هم همين است و ميدانيد كه من هم خيلي وقت است خانوادهام را نديدهام اما فردا بايد فكه را باز پس بگيريم چرا كه اين منطقه در دست دشمن است. شما مخيريد كه بمانيد و يا برويد و برای اينكه از من خجالت نكشيد رويم را برميگردانم تا با استفاده از تاريكي شب برويداما هركس به فرمان ولي امر خود است بايد بماند. بعد از اين صحبتها نيروها با فرياد «ياحسين» «ياحسين» آمادگي خود را اعلام ميكنند و بعد هم با حضور در اين عمليات برگي بر افتخارات خود ميافزايند
در عملياتسيدالشهدا ما كار سختي را در رودرويي و نبرد با دشمن داشتيم. بايد با شش تيپ مكانيزه دشمن درگير ميشديم و ميجنگيديم. شما فكر كنيد دو گردان مقابل شش تيپ زرهي دشمن. كل كساني كه در حوزه دفاع مقدس و نحوه عملياتها اطلاعات دارند ميدانند كل تيپ مكانيزه چند نفر نيرو و تجهيزات دارد. حالا مكانيزه زرهي هم هست. يعني عراق هر جا ميرفت
تانكهايش از خودش جلوتر بود. ما شب عمليات نميدانستيم كه بايد با تانك مبارزه ميكنيم يا با آدم. آنقدر عمليات و هجمه آتش سنگين بود كه بچهها مهماتشان تمام ميشد و چيزي براي دفاع نداشتند. ولي همه تا جايي كه در توان داشتند مبارزه كردند و رشادت نشان دادند.
شب عمليات فرمانده گردان شهيد حسنيان خطبه حضرت سيدالشهدا(ع) را در شب عاشورا خواند. آن زمان و در جبههها رسم بود هر يگاني كه قصد عمليات داشت زيارت عاشورايي ميخواند و رزمندگان از هم حلاليت ميطلبيدند. به دليل اينكه براي بعضي از بچهها برگه مرخصي صادر شده بود يك تعداد از دوستان قصد برگشت به پشت جبهه را داشتند و در ايستگاه راهآهن انديمشك بودند تا راهي شوند. در همين حين خبر رسيد مرخصيها لغو شده و گردان به حالت آمادهباش صدرصد در آمده است.
فرمانده در جمع نيروها حاضر شده و اعلام ميكند ميدانم همگي خستهايد و دوست داريد پيش خانوادههايتان برويد و حق هم همين است و ميدانيد كه من هم خيلي وقت است خانوادهام را نديدهام اما فردا بايد فكه را باز پس بگيريم چرا كه اين منطقه در دست دشمن است. شما مخيريد كه بمانيد و يا برويد و برای اينكه از من خجالت نكشيد رويم را برميگردانم تا با استفاده از تاريكي شب برويداما هركس به فرمان ولي امر خود است بايد بماند. بعد از اين صحبتها نيروها با فرياد «ياحسين» «ياحسين» آمادگي خود را اعلام ميكنند و بعد هم با حضور در اين عمليات برگي بر افتخارات خود ميافزايند