الذین بذلوا مهجهم دون الحسین علیه السلام
آفتاب باز هم پايينتر آمده است و دلها ميخواهند كه از قفس تنگ سينهها بيرون بزنندانتظار،سايهاي از اشتياق بر همه چيز كشانده است. همهي كارهاي معمولي پر از راز ميشود و اشيا حقيقتي ديگر مييابند. نان همان نان است و آب همان آب است، و بچهها نيز همان بچههاي صميمي و بيتكلف و متواضع و سادهاي هستند كه هميشه در مسجد و نماز جمعه و محل كارَت و اينجا و آنجا ميبيني. اما در اينجا و در اين ساعات، همهي چيزهاي معمولي هيبتي ديگر پيدا ميكنند. تو گويي همهي اشيا گنجينههايي از رازهاي شگفت خلقت هستند،
اما تو تا به حال در نمييافتي.
چه میجویی؟ عشق؟ اینجاست
چه میجویی؟انسان؟ همینجاست
همه ی تاریخ اینجا حاضر است
بدر و حنین و عاشورا اینجاست
و شاید آن یار او هم اینجا باشد
ما همه ی افقهای معنوی انسانیت را درشهدا تجربه کردیم
ما ایثار را دیدیم که چگونه تمثل می یابد
عشق را هم
امید را هم
شجاعت را هم
کرامت را هم
عزت را هم
شوق را هم
و همه ي آنچه را دیگران جز در مقام لفظ نشنیده اند با چشم دیدم
ما فرشتگان را دیدیم ما عرش را دیدیم
شهید آوینی