یا حسین
دیگر نمیگویم مرگ بر آمریکا ، نمیگویم مرگ بر اسرائیل ، نمیگویم مرگ بر ......دیگر نمیگویم!!!
اما بگذار چند جملۀ شاعرانه را که شنیده ام بگویم
بگذار لااقل این چند بیت پاره را بخوانم شایدقلبم کمی آرام بگیرد
بگذار بگویم
به گمانم آن که این بیتها را فریاد میکشید پسری ایرانی بود از تبارآرش و فریدون و سیاوش
با همت و احمدیِ روشن با فهمیده و آوینی و صیاد که همخون باشی جنس بغضش را میشناسی
با عطر یاس و نرگس، با عطر سیب که خو گرفته باشی جنس آوازش را میشناسی با رنگ سرخ شفق، با عاشورا ، با زلال آب علقمه، با شط خون ،کمی آن طرف تر از خرمشهر و شلمچه، با عمامۀ مشکی مردی که حدیث کسای ایرانیان شده بود با.....
میشنیدم که میخواند برای دلش
مرگ بر کشتن جوانه ها
مرگ بر سیمهای خاردار و کشتزارهای مین
مرگ برگورهای دسته جمعی
مرگ بر شراره های شر
مرگ بر قطعنامه های بستن فرات.......
کاش باهم میخواندیم اگرچه ناهماهنگ
کاش باهم میخواندیم اگرچه به ظاهر دور شدیم ازهم
بیا
بیا با هم بخوانیم ....زنده باد تو ... زنده باد من... زنده باد زندگی ما... زنده باد حق