یارئوف
تمام سعیت رو کردی تا
دختر خوبی برای خانوادت باشی
و همسرخوبی برای شوهرت
و مادر خوبی برای فرزندانت
و الحق که موفق هم بودی
اما انگار تمام این تلاشها برای این بود که معلم خوبی برای بچه ها باشی!
تویه معلم شاد وسرزنده و پرکاری مثل زمانیکه دختر خانواده بودی
تو یه معلم دوست داشتنی وجذابی مثل وقتی که همسر بودی
ویه معلم خوب و مهربونی مثل وقتی که مادر بچه هات بودی
خانوم اجازه میشه ما یه انشاء دربارۀ شما بخونیم!
به نام خدا
یه پروانه زیبا بود که میپرید و پرواز میکرد و دور گلها میچرخید!.......
تا اینکه یه روز
....................
......................
الان سال شصته
دونفر به زور وارد مدرسه شدن یه زن و یه مرد که تفنگ به دستند و حسابی عصبانی ودائم تهدیدمیکنند مثل اینکه سپاهیا تعقیبشون کردند و اونام فرار کردن و به اینجا اومدن
به یه مدرسۀ ابتدایی! اونا اعضای گروهک تروریستی منافقین هستند که خودشون رو مجاهدین خلق معرفی میکنن!
خانوم معلم بچه هارو به صف کرده بود برای نماز جماعت خودشم وضو گرفته و آمادۀ نماز شده
زهراکوچولو مادرشو از دست داده و خانوم معلم رو مادر صدا میزنه
و مریم دخترلاغر و نحیفیه که از بیماری قلبی رنج میبره و به شدت به خانوم معلمش وابستس
خانوم معلم مثل پروانه دور بچه ها میچرخه
- بچه ها نترسین!
-مریم جون نترس عزیزم من پیشتم تنهات نمیذارم...
خانوم مدیر میخواد با خانوم معلم حرف بزنه اشاره میکنه که بیا اینجا
خانوم معلم رفت...
ناگهان بچه ها فریاد میزنن خانوم... مریم حالش بده نمیتونه نفس بکشه
برگشت...
- چی شده عزیزم؟
خانوم سینم داره میسوزه آب... آب...
- رنگ به صورت بچه نیست الان از دست میره
خانوم مدیر فریاد میزنه چیکار میکنی برگرد اگه بری تو راهرو بهت شلیک میکنن برگرد
اما تو دویدی برای آوردن آب کسی نتونست نگهت داره گفتی اگه آب نیارم مریم میمیره!
دویدی و رفتی تا آب بیاری و صدای شلیک... اون زن شلیک کرد
گلوله پروانه رو انداخت....
خانوم معلم!
تو تمام سعیت رو کردی و خداهم بهت جایزه داد همونطور که تو به بچه ها جایزه میدادی!
تو تمام سعیت رو کردی و خدا هم زیباترین صفتش رو به تو هدیه داد صفت مهروعطوفت
صفتی که از فرط نور و روشنی دیده نمیشه
صفتی که بخاطر لطافت بی حد و اندازش به چشم نمیاد... مثل خدا
خانوم معلم هدیه ات مبارکت شهادت مبارکت