پول زیاد، کلاس بالا، خانه ای در شمال شهر و...دریایی آرام وبی حرکت
نمیدونم چیکار کرده بود یا دعای کی پشت سرش بود که یک مرتبه
در این روزگار قحطی ارزشها
خدا جنس اونو دید وپسندید وخرید
از روزی که علیرضا شهید شد پدرش مثل یک دریای طوفانی با موجهای سنگین
در تلاطم است هیچکس جلو دارش نیست
مثل یک آتشفشان فوران می کند
و مثل یک شیر می غرد
انرژی متراکم در این مرد می تواند یک کشور را به سامان برساند
واین قدرت همه نشئت گرفته از شهید است
کار عشق است
ای کاش او در یکی از پستهای کلان کشور قرار میگرفت
در اولین برخوردهایی که با او داشتم
چشمانش پر از اشک بود وبا بغض سنگینی که گلویش را می فشرد گفت:
(وقت خدا حافظی اگر یه ماچش کرده بودم اینقدر نمی سوختم اخه اون تنها پسرمان بود)
آری این همه انرژی حاصل آتش گرفتن و سوختن یک وجود با ارزش است
او تا به حال نه اجازه داده یک عکس انفرادی از او بگیرم
و نه حتی حاضر به یک مصاحبه شده اما هر چه بخواهی برای شهیدش و
برای پاسداشت تلاشها وارزشهایی که شهید به دنبالش بود
میتازد وهر مانعی را با قدرت از سر راه بر میدارد
او همه وقت و زندگی و دارایی اش را وقف این هدف عالی کرده است
اودر مدت کمی نه تنها در گلزار بهشت زهراس
ونه در تهران و حتی ایران
بلکه در جهان توانسته شهیدش را معرفی کند
خانه اش را تبدیل به موزه کرده
از کفشهای ۲ سالگی شهید تا گزارشهای بسیار فداکارنه خبری شهید
را به نمایش گذاشته
در منطقه نور مرکز فرهنگی وبهداشتی درمانی به نام شهیدش ساخته
در قطعه ۵۰ گلزار بهشت زهرا هر ۵شنبه بعد از ظهر قیامتی به پا میکند
هر سال سنگینتر از گذشته برای شهیدش سالگرد میگیرد
وهیچ مسولی نیست که نمایشگاه شهید را ندیده ودفتر یاد بودش را
امضا نکرده باشد
ما به وجود چنین پدارانی افتخار میکنیم وقدر آنها را میدانیم اما:
اما آقایان مسوولین کمی از پدر شهید افشار یاد بگیرید و یاد وخاطره شهدا را که این همه مقام معظم رهبری تاکیددارند این گونه زنده نگه دارید.
(خادم الشهدا)
///////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
اخبار استانیفارس
پدر شهید علیرضا افشار:
شهدای رسانه مورد بی مهری قرار گرفته اند
پدر شهید افشار با انتقاد از متولی نداشتن شهدای رسانه تاکید کرد: متاسفانه شهدای رسانه متولی ندارند و مورد بی مهری قرار گرفته اند.
عباس افشار در گفت وگو با خبرنگار فرهنگی فارس در جنوب استان تهران با تاکید بر اینکه خبرنگاری از ابتدا رسالت انبیا بوده است، گفت: خبرنگاران در جامعه از جایگاه ویژه ای برخوردار هستند.
پدر شهید افشار با تاکید بر اینکه یک خبرنگار خوب باید سه خصیصه دقت، سرعت و صحت را داشته باشد، اظهار داشت: باید صداقت هم چاشنی خبرهایی باشد که منتشر می کند.
وی در ادامه افزود: علیرضا هم مانند بقیه خبرنگاران به حرفه خود بسیار علاقه داشت و برای آن وقت می گذاشت و همکاران قدیمیش می گفتند که هر وقت برای تهیه خبر می رفتیم ما یک گزارش تهیه می کردیم ولی علیرضا چهار گزارش تهیه می کرد.
افشار با اشاره به اینکه علیرضا عاشق کارش بود، عنوان کرد: همیشه مشکلم با علیرضا این بود که به او می گفتم تو باید ساعت هشت یا ۹ شب خانه باشی، چراکه من نمی دانستم که کار در این مجموعه به چه شکل است. بعد از شهادتش کمی که با سازمان صدا و سیما رفت و آمد کردم دیدم چقدر این قشر زحمتکش صدا و سیما مشکل دارند.
وی ادامه داد: اگر کسی هزار مشغله و مشکل هم داشته باشد ولی وقتی جلوی دوربین می رود باید لبخند را چاشنی گزارش خود کند.
خبرنگاری جزو مشاغل سخت است
پدر شهید علیرضا افشار با بیان اینکه من معتقدم کار خبرنگار باید جزو مشاغل سخت به شمار بیاید، گفت: باید بعد از یک مدت کوتاه بازنشستگی سریع به آن ها بدهند تا استراحت کنند و علیرضا هم از بقیه افراد مستثنی نبود.
علیرضا با رفتنش تحولی در من ایجاد کرد
وی در ادامه با تاکید بر اینکه علیرضا طول عمرش کوتاه بود ولی عرض عمرش زیاد بود، گفت: علیرضا با رفتنش تحولی در من به وجود آورد. صادقانه بگویم که من اصلاً نمی دانستم قطعه شهدا کجاست و همیشه هم می گفتم علیرضا همیشه خودت را به روز کن تا در جامعه منزوی نشوی.
گزینش افراد برای درجه رفیع شهادت مختص ذات الهی است
وی با بیان اینکه من معتقدم گزینش افراد برای درجه رفیع شهادت مختص به ذات اقدس الهی است، گفت: علیرضا از روزی که رفته بنده دنبال کارهایش هستم و در راه ترویج فرهنگ ایثار و شهادت تلاش می کنم.
ایجاد ایستگاه صلواتی در جوار شهدای رسانه/ارائه خدمات پزشکی رایگان
پدر شهید افشار از برپایی ایستگاه صلواتی شهید افشار در جوار اصحاب رسانه خبر داد و افزود: با ایجاد ایستگاه صلواتی روزهای پنج شنبه و جمعه پزشک در این ایستگاه حضور یافته و به طور رایگان خدمات پزشکی ارائه می دهند و خدمات دیگری نیز در راستای زنده نگه داشتن نام علیرضا در این ایستگاه ارائه می دهیم.
غربت شهدای رسانه
پدر شهید افشار با انتقاد از متولی نداشتن شهدای رسانه تاکید کرد: شهدای دفاع مقدس متولی داشتند، ارگان هایی همچون سپاه، بسیج، بنیاد شهید و امور ایثارگران، بنیاد حفظ آثار و ارزش های دفاع مقدس و… متولی این شهدا هستند ولی متاسفانه شهدای اصحاب رسانه متولی ندارد و مورد بی مهری قرار گرفته اند.
افتتاح دارالقرآن شهید علیرضا افشار در آینده نزدیک
افشار در پایان تصریح کرد: دارالقرآنی در منطقه یک تهران به نام علیرضا احداث کرده ایم و به زودی افتتاح می شود و امیدواریم ثواب آن به روح علیرضا و بقیه شهدا برسد.
این گزارش حاکی است، چهارم آذرماه ۱۳۵۳ که مصادف بود با میلاد امام رضا (ع) در تهران نوزادی پا به عرصه هستی گذاشت که او را «علیرضا» نام نهادند.
////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
اصرارش براي رفتن عجيب بود. تمام کساني که با عليرضا کار مي کردند، از اين رفتار او تعجب کرده بودند. از آب که بيرون آمد ، گفت: بايد بروم تهران. حتي پافشاري رئيس عقيدتي سياسي نيروي دريايي ارتش براي تغيير تصميمش بي نتيجه بود.عليرضا مي خواست برود، تا با پدر و مادر و همسرش خداحافظي کند. عليرضا افشار، خبرنگار شبکه خبر آذرماه ۸۴ به همراه نيروي دريايي ارتش به بندرعباس رفته بود تا مانور عاشقان ولايت را گزارش کند اما خبرش را ناتمام رها کرد تا خودش خبرساز شود. پدر عليرضا بعد از گذشت سال ها از شهادت پسر، هنوز هم هنگام بازگو کردن خاطراتش بغض مي کند و مي گويد: عليرضا براي گزارش مانور عاشقان ولايت به بندر عباس رفته بود وقتي گزارش عملکرد زيردريايي هاي ارتش به پايان رسيد، قرار بود از بندرعباس همراه بقيه گروه براي گزارش مرحله دوم رزمايش عاشقان ولايت راهي چابهار شود، اما از گروه جدا شد تا براي خداحافظي به تهران بيايد. پدر شهيد افشار در حالي از شب آخرين پرواز پسرش مي گويد که در تمام اين مدت روز و شب براي زنده نگه داشتن نام پسر شهيد خود تلاش کرده است و حال بعد از گذشت ۵ سال درباره آن شب مي گويد: فرداي آن شبي که عليرضا مي خواست مي خواست به چابهار برود، تلويزيون تصاوير شهدا را پخش مي کرد و عليرضا از ديدن آن صحنه ها آرام آرام گريه مي کرد. او بارها به مادرش گفته بود، اي کاش من هم يکي از اين شهدا بودم. پدر شهيد افشار از روزهاي آخري مي گويد؛ روزهايي که خبرش را ناتمام گذاشت تا براي خداحافظي با خانواده اش به تهران بيايد: «گويا يک اراده قوي عليرضا را به تهران آورد. تا با پرواز ۱۳۰- c به چابهار برود. عليرضا هم مانند ديگر شهدا انتخاب شده بود.»فرماندهان ارتش عليرضا افشار را دوست داشتند و او را به دليل داشتن ديد نظامي اش از خود مي دانستند. ...شايد هيچ کس بيشتر از پدرش از او خاطره نداشته باشد.از روز تولدش در چهارم آذر سال ۵۳ که با تولد حضرت علي بن موسي الرضا (ع) هم زمان شد و پدر و مادر تصميم گرفتند او را به يمن تولد در اين روز عليرضا بنامند.او از ارادت عليرضا به امام حسين(ع) و هيئت داري اش مي گويد؛ به اين جا که مي رسد بغض امانش را مي برد و با گريه مي گويد: عليرضا شب هاي تاسوعا خرج مي داد و عقيده داشت، بايد غذا را با دست خودش براي عزاداران امام حسين(ع) بکشد.به دليل ارادت به حضرت اباعبدا...(ع) بود که بعد از شهادت ، وقتي جنازه اش را تحويل گرفتيم، تنها دست راستش که با آن غذا مي کشيد، سالم مانده بود.ما هم همان دستش را نشان مادرش داديم.صورتش از اشک پر شود. باز هم به گذشته ها مي رود. به دوران طفوليت پسرش و طبل زدن او در دسته هاي عزاداري. «هفت هشت سال بيشتر نداشت که با طبل کوچکي در دسته هاي عزاداري امام حسين(ع) طبل مي زد. الان هم هر سال تاسوعا و عاشورا طبلش را در دسته ها به صدا در مي آوريم، چون عليرضا از همان بچگي عاشق امام حسين(ع) بود».پدر شهيد افشار ياد ماجرايي مي افتد که در روزهاي سخت از دست دادن پسر، او را آرام کرده بود.پدر شهيد افشار هر پنج شنبه و جمعه بر سر مزار فرزند شهيدش مي رود. او از برخي ويژگي هاي خوب پسرش سخن مي گويد: عليرضا از غيبت کردن، بسيار بدش مي آمد هرگاه در خانواده فردي پشت سرکسي حرف مي زد، جلسه را ترک مي کرد.عليرضا افشار و گزارش هاي به يادماندني اش را هنوز مردم به ياد دارند. از گزارش شهداي کلکچال و نماز عيد فطر به امامت رهبر معظم انقلاب تا گزارش به يادماندني اش از آب هاي درياي عمان، گزارشي که در آن لباس غواصي بر تن کرده بود و مانور را به طور مستقيم از آب هاي درياي عمان براي مردم گزارش مي کرد. حجت الاسلام سيد حسن خميني، نوه حضرت امام خميني(ره) عليرضا افشار را به عنوان خبرنگار ويژه ستاد ارتحال امام خميني(ره) انتخاب کرده بود و هميشه بر حضور افشار در سالگرد ارتحال حضرت امام(ره) تاکيد داشت.پدر شهيد افشار يکي ديگر از خاطراتش را اين گونه بازگو مي کند: « از قول سردار رحيم صفوي شنيده بودم که هرکس با او عکس انداخته، به شهادت رسيده است. بعد از شهادت عليرضا وقتي سردار صفوي را در يک مراسم ديدم، خاطره اي از عليرضا برايم تعريف کرد و گفت: چند روز قبل از شهادت، شهيد افشار براي تهيه گزارشي آمده بود و بعد از اتمام کارش گفت: سردار مي خواهم با شما عکس داشته باشم. به او گفتم: مگر نمي داني هرکس با من عکس بيندازد، شهيد مي شود.عليرضا افشار با خوشحالي گفت: من هم مي خواهم با شما عکس بيندازم که شهيد بشوم» پدر شهيد افشار در اين سال ها روز و شب نداشته است و براي زنده نگه داشتن نام عليرضا از هيچ تلاشي دريغ نکرده است.«با اين که مي دانم شهدا زنده هستند و با ما زندگي مي کنند اما براي زنده نگه داشتن نامش مدرسه شهيد افشار، باشگاه وزنه برداري شهيد افشار، پايانه اتوبوس راني شهيد افشار و دارالقرآن شهيد افشار را تاسيس کرديم و اميدوارم با شروع کار موسسه فرهنگي ورزشي شهيد افشار ، اين موسسه بتواند ياد و خاطره عليرضا را زنده نگه دارد».