سردار سر به زیر جانباز اسماعیل معروفی
سالهاست که قادر به تکلم نیست اما آیات قرآنی که در جبهه می خوانده را میتواند به زبان بیاورد
کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره
گام بر می داری و طنین گامهایت
آسمان را می لرزاند
گام برمی داری و کوه ها
از طنین گامهایت
بر خویش می لرزند .
گام بر می داری
و نامت را
فرشته های آسمان
زمزمه می کنند.
ای اسماعیل جبهه های
نبرد که خنجر دشمن
گلوی فریادت را برید
و از آن روز گلوی تو
به سکوت پیوست
دشمن کینه ی فریادت را به دل داشت
که به مصاف فریاد تو آمد
فریادی که نوای آزادگی و رهایی بود
فریادی که روشنی می بخشید
و سپاه نور را
رهبری می کرد.
با من حرف بزن ای مرد
ای یادگار شهدا
ای همراه شهدا
ای معروف در آسمانها و گمنام در زمین
ای تنومند مهربان ای زیبای بلندبالا ای شکوهمند
ای سربدار
ای سردار! با من حرف بزن ای صدای صداهای پیش ازین... اگر با من سخن نمی گویی با شهیدان حرف بزن با این همه مسیح که در زیر خاکها خفته اند و دیگران را زندگی بخشیده اند