
شهید مجد به جایی رفته بود برای شناسایی باران شدیدی آمده بود همه جا گل و لای...
ساعت ده و نیم شب برگشت و به دیدن دکتر چمران رفت دکتر روی تخت بود (بعلت مجروحیت)
مهندس مجد سرتا پایش گلی شده بود و فقط چشمهایش معلوم بود اما دکتر چمران به محض دیدن شهید مجد از جا برخاست و او را بشدت در آغوش کشید....
تنها چشمهایش برای شناسایی مسیر عملیات عشق کافی است
من به این چشمها ایمان دارم