شهید مجید آزادبخت

پیکر برادرم در معراج شهدای باختران بود و یخ بسته بود وقتی پیدایش کردیم پدرم خم شد و طوری صورت برادرم را بوسید که پوست لب پدرم کنده شد بعلت یخ بودن بدن برادرم. تا آنزمان گریه ایشان را ندیده بودم باستانی کار بود دیدم که این مرد به شدت گریه می کند . همیشه شهیدرا حاج مجیدآقا صدا می کرد.