Quantcast
Channel: شهید قلب تاریخ است
Viewing all articles
Browse latest Browse all 1417

شهید مسعود قیدی

$
0
0

خاطرات برادر رزمنده یوسف قیدی برادر شهیدمسعود قیدی

یکبار در زمان درگیری های پاوه من و سه تا دیگر از بچه های پاوه افتادیم به دست کوموله دموکراتها و چند روز اسیر بودیم.

و ماجرای آزاد شدنمان از این قرار بود که قبل از اسارت، برادر ذوالفقاری از بچه های سپاه که با جهاد سازندگی همکاری میکرد به من و بچه ها آموزش داد که چطور از اسرای دموکراتها سوال جواب کنیم و به ما اعتماد کرد.

یک نفر آنجا بود که به او ماموستا می گفتند یک خانه داشت که خانه اش یک اتاق بیشتر نداشت.عده ای خبر آورده بودند که او شبها زنش را به صندوقخانه می فرستد و دموکراتها را به خانه اش میبرد تا آنجا بخوابند و استراحت کنند.

ما او را خواستیم و برایمان تعریف کرد که من زن جوانی دارم و می ترسم که کوموله ها بلایی سرمان بیاورند اینها به زور شبها وارد خانه ی من می شوند و در خانه ام اطراق می کنند.

ما با او به روستایشان رفتیم که نام روستا هیروی بود. راه افتادیم دنبالش رفتیم و شرایط را بررسی کردیم. برگشتیم پیش آقای ذوالفقاری و گفتیم که این بنده خدا تقصیری ندارد شب می آیند در خانه اش را می زنند و او هم چاره ای ندارد جز اینکه راهشان بدهد. این شد که ذوالفقاری او را آزاد کرد و...

وقتی ما در هیروی به دست کوموله ها اسیر شدیم ماموستا آمد و نجاتمان داد. شهید علیرضا رحمانی یکی از ما بود که آن زمان ریش بلندی داشت و کوموله ها که ریش او را دیدند گفتند این جیش (سرباز سپاه)خمینی است. با قنداق تفنگ به زیر گلویش کوبیدند و می خواستند ما را ببرند عراق که ماموستا آمد و ضامن ما شد که ما را رها کردند.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 1417

Trending Articles