شعشع نوری تو ای زینبم
هم صدا و هم نفس با ملائک زینبم
دخت حیدر ، نور چشم زهرایی زینبم
قلب حسن ، روح حسینی زینبم
یار و یاور خواهر ام کلثومم زینبم
کربلا در کربلا نماند ، اسلام زنده است زینبم
تبریک تبریک شجاع ترین پرستارم زینبم

ولادت حضرت زینب سلام الله علیها بانوی استقامت و شجاعت گرامی باد
از ایشان شنیدیم و شنیدیم و شنیدیم
گفتیم و گفتیم و گفتیم
اما دختری زینب وار زندگی کرد
مادر شهیده زینب کمایی : زینب در دفتر خودسازی خود جدولی کشیده بود که بیست مورد داشت؛
از نماز به موقع،
یاد مرگ،
همیشه با وضو بودن،
خواندن نماز شب،نماز غفیله و نماز امام زمان(عج)،
ورزش صبحگاهی،
قرآن خواندن بعد از نماز صبح،
حفظ کردن سورههای قرآن کریم،
دعا کردن در صبح و ظهر و شب،
کمتر گناه کردن تا کمخوردن صبحانه، ناهار و شام.
دخترم جلوی این موارد ستونهایی کشیده بود و هر شب بعد از محاسبه کارهایش جدول را علامت میزد؛
من وقتی جدول را دیدم به یاد سادگی زینب در پوشیدن و خوردن افتادم
به یاد آن اندام لاغر و نحیفش که چند تکه استخوان بود،
به یاد آن روزههای مداوم و افطارهای ساده،
به یاد نماز شبهای طولانی و بیصدایش،
به یاد گریههای او در سجدههایش و دعاهایی که در حق امام خمینی(ره) داشت.
زینب در عمل، تکتک موارد آن جدول خودسازی و خیلی از چیزهایی که در آن جدول نیامده بود را رعایت میکرد.
دختری 14 ساله، از خانواده ای 9 نفره اهل آبادان. 4 نفر از اعضای خانواده، در خط مقدم بودند و شهید نشده بودند. اما زینب، در اصفهان شهید می شود. به دست منافقین. آن هم نه ترور کور. یک ترور هدفمند.
شهید شده بود به خاطر کینه ای که منافقین از او پیدا کرده بودند.
با آوردن استدلال از کتابهای شهید مطهری و سخنرانی و دعوت به تامل و تفکر ... با توده ای هایی که در مدارس دنبال درست کردن شاخه دانش آموزی بودند، هر روز در حیاط مدرسه مناظره میکرد.
تا اینکه یک شب که از مسجد به سمت خانه می آمد او را می دزدند و با چادرش، خفه می کنند . چادر و حجاب زینب، یکی دیگر از علل شهادتش بود که باعث کینه آنها شده بود.
نامش میترا بود اما خود آن را به زینب تغییر داد
راهش پررهرو باد