قتل اصحاب الاخدود
زنان محجبه و شهید
واقعه مسجد گوهرشاد در تیرماه سال 1314، همزمان با بازگشت رضاخان میرپنج از ترکیه و اعمال نظرات به ظاهر تجدد گرایانه وی مبنی بر کشف حجاب و تغییر کلاه مردم از کلاه پهلوی به شاپو و اجباری شدن آن در سراسر کشور، کلید خورد.
ارسال حکم حکومتی رضاخان برای اجرای برنامه هایش در شهر مشهد، با مخالفت مردم این شهر واقع شد تا آنجا که بین حکومت و نایب التولیه آستان قدس رضوی اختلاف ایجاد شد. فتح الله پاکروان استاندار خراسان، بر اجرای فرمان شاه تأکید داشت و از طرف دیگر محمدولی اسدی، نائب التولیه آستان قدس رضوی هم به دلیل هماهنگی با روحانیون با این مسئله مخالفت کرد و از استاندار خواست به حکومت اعلام کند این طرح در شهر مذهبی مشهد به صورت استثنایی اجرا نشود. نائب التولیه تاکید داشت که پافشاری دولت بر این مسئله قطعا خیزش های مردمی را به همراه خواهد داشت، اما پاکروان برای خودشیرینی به شاه نامه نوشت و اعلام کرد نائب التولیه مردم را بر عدم اجرای فرمان ملوکانه تحریک میکند.
به دستور استاندار، شهربانی برای استفاده از کلاه فرنگی در مقام اعمال قدرت برآمد که در نهایت مردم، شب نوزدهم تیرماه در مسجد گوهرشاد جمع شدند و مرحوم شیخ بهلول در منبر مردم را به مبارزه علیه حکومت دعوت کرد. مردم( که اکثرشان زنان محجبه بودند) در حرم امام رضا(ع) تحصن کردند و شاه دستور داد مردم متحصن یا پراکنده شوند و یا کشته؛ که در نهایت به دستور پاکروان، هنگ پیاده به فرماندهی سرهنگ قادری اطراف مسجد گوهرشاد را محاصره کرد و تحصن کنندگان را به رگبار بست. عده زیادی کشته شدند و در مشهد عزای عمومی برقرار شد، حکومت اجساد کشتهشدگان را بدون رعایت آیینهای شرعی در گوری دسته جمعی در محله خشت مالها و باغ خونی مشهد به خاک سپرد. رضا شاه با جویا شدن از این حمله، رئیس شهربانی مشهد را برکنار کرد اما رئیس جدید شهربانی اسدی را به عنوان مسبب این شورش اعلام و دادگاه صحرایی نائب التولیه وقت آستان قدس رضوی را به اعدام محکوم کرد.
واقعه گوهرشاد و شهادت زائران امام رضا(ع) توسط عمال و دژخیمان رضا خان، برگ دیگری را از حکومت ننگین پهلوی بر دفتر تاریخ ثبت و ضبط کرد.
.................
مسجدی که حاصل عشق بود
مسجد الاقصای زنانی شد که عاشقانه از دین و شرف خود دفاع کردند
و شهید شدند و
به معراج رفتند،
عروج فرشته هایی که تنها جرمشان
نجابت
و تنها خواسته شان
حفظ عفت جامعه بود.
خون آشام(رضاشاه میرپنج) آن پرندگان
چه بد عاقبتی برای خود رقم زد....