کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا
عشق یعنی گداختن. این سخن حسین است. تا این عشق با تو چه کند.....
ندیدم سری به سرداری مگر بسیار سرها زیر پای او.
خود ستایان تکیه بر اریکه ها زدند.
کتاب خدا را چنان می خوانند که سود ایشان است.
آنان که طیلسان زهد پوشیده اند تک پیرهنان را پیرهن بر تن می درند.
آنان که دستار بر سر می نهند سر از گردن خدا ترسان می اندازند
و آنان که آب بر مردمان می بندند، مردمان را آب از لبه تیغ میدهند.
این نیست آنچه ما می گفتیم.
اینان سپاه آز می آرایند و دیوار غرور می افرازند و کوشک های خودپرستی میسازند
وانبانشان را از انباشتن پایانی نیست.(بخشی از دیالوگ فیلم زیبای روز واقعه)
اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد
آنها که در راه خدا ، اسلام و قرآن کشته می شوند زنده اند ، حی اند
و حتی کشته شدنشان عین زندگی است
خود وجودی مستقل و نورخدا هستند ، نوری که خاموش نمی شود....
اما کسانی که دشمن خدا و اسلام و قرآن هستند
زندگیشان عین مرگ و مرگشان بسی تلختر ازآن است!
مردنی ندارند بلکه با خفت و ضلالت به هلاکت و نابودی می رسند !
از اینان یادی نخواهد شد
زیرا هرچشم بیداری در پی نور است ، و اینها در نهایت ظلمت و جهل به سر میبرند
و کسی سراغشان را نمیگیرد!
و این مرگ است ، مرگی تلخ .
دشمنان خدا حتی در آنرمان هم رسوا بودند که حضرت زینب به خصم عتاب کردند که کاری نکن بگویم پدرو مادرت کیست! این یعنی ریشه ی دشمنان خدا از زقوم جهنم است که در آن هم فیها خالدونند...
و اینچنین است که مردنشان مرگی است تلختر از مرگ!!
با اینکه سالها از از عصر و زمان واقعه ی پرکت و پر معنای کربلا میگذرد و خواهد گذشت اما آن واقعه و قهرمانانش هستند که به ما زندگی می بخشند ،
عزاداری های ما به این معناست که میخواهیم از آنها باشیم ،
هنوز عطر تربتشان هست !
هنوز عطرشان وجود دارد که اینهمه دل را تکان می دهد
و این همه شکوه و زیبایی را می بینیم!
حضرت زینب سلام الله جز زیبایی ندیدند آیا علتش چه بود؟
چه میتوانست باشد؟
جز اینکه ایشان تنها نبود و خداوند را در کنار خود داشت....
خداوند در کنار ایشان بود
همان خدایی که در کنار امام علی علیه السلام بود
و ایشان توانست در خیبر را بلند کند
همان خدا زبان حضرت زینب را گویا کرد....
و قدرت بیان بانوی نینوا حضرت زینب سلام الله علیها جاودانه و پابرجاست
قسمت کوچکی از گرد پاک آن بزرگان بر ما نشسته که قلم ما را روان و زبانمان را گویا نموده است و وجهی از ماست که دور تادورش را نور احاطه کرده و نور همان خداست و ظلمت غیر خدا .
در کربلا حقیقتی بود
به نام محیا محمد و آل محمد....
اللهم اجعل محیای محمد و آل محمد و مماتی ممات محمدو آل محمد
سردار همدانی به هنر خواندن و نوشتن علاقه بسیاری داشت و از این راه کارهای فرهنگی انجام میداد؛ کتابخانه بزرگی در منزل داشت و همیشه دوستان و جوانان رابه کتاب خوانی سفارش میکرد؛ همواره به دوستان کتاب هدیه میداد و برای هدایت هر شخصی برایش کتاب میخرید.