Quantcast
Channel: شهید قلب تاریخ است
Viewing all articles
Browse latest Browse all 1417

مسافر کربلا (بیادشهدای عملیات کربلای پنج در شلمچه)

$
0
0
butterfly and sky wallpaper 
پیاده میروی قدم به قدم تا کرب و بلا و مدام شلمچه را به خاطر می آوری. 
مرا هم یادت می آید؟ 
آنجا که میگفتی ولاحول ولاقوة الا بالله شاید من کنارت بودم 
یادت هست انفجار ، آتش ، خون ؟ زیر آن پل، جنازۀ عراقیها زیر دست و پا! لعنت به جنگ! 
چرا مرا نمی دیدی؟ مرا یادت نیست؟ 
یادت آمد؟ خداراشکر! 
زیرلب میگویی : آری زمین به رقص آمده بود از سمفونی ریتم دار بمبها و گلولۀ خمپاره ها. آری یادم هست که گفته شد تمام جنگ یک طرف و شلمچه یک طرف، از شدت و سختیِ نابرابری، از نفرات و تجهیزات زیاد دشمن . تمام کفر در مقابل تمام ایمان! تمام کشورهای مخالف انقلاب در مقابل تعداد اندک بسیجیان ایران. 
لعنت به این همه قساوت! 
می گویم یادت هست آن ترکش طلایی را که آمد و خورد به تو . گرم بودی نفهمیدی چه شد. خون جاری بود و تو مشغول کار خود ! مجروحی را بدوش می کشیدی... 
تشنگی ات یادت هست؟ راستی من کجا بودم؟؟  
یادم آمد! میرفتم تا برایت آب بیاورم . 
پس چرا تمام این قمقمه ها خالیست . لعنت به جنگ! 
هنوز صدای نالۀ مجروحان بگوش میرسد و قدمهای تو ! چه تند میروی! چه میگویی؟ چه زمزمه ای؟ که شلمچه کربلای ایران بود؟ شلمچه کربلای ایران ؟ چه ذکر زیبایی! پس برای همین خاک شلمچه بوی عطر می دهد؟ 
یادت هست چه غروب زیبایی داشت ؟ 
می دیدی خورشید طلایی را که سرخ میشد؟ مثل تن های درخشانی که به خون آغشته می گشت چقدر خورشید روی زمین افتاده بود! 
من آن روزها کنارت بودم............. 
راستی کتاب خاکهای نرم کوشک را خوانده ای؟ این را جوانی از من میپرسد که دل و دینش را به شهید برونسی داده و تمام شده و رفته است! می گویم بلی خوانده ام و میدانم که در جای جای این جبهه یاس کبود می روئید . 
هرجا که شهیدی به زمین می افتاد عطر نرگس می پیچید. 
و در دل شبهای تار و در تنهاییِ قلبهای کوچک بسیجیان، ماه کامل پدیدار 
میگشت...... 
می ایستی و با چشمهای بارانی ات به من نگاه میکنی. نور نگاهت چشمهایم را می زند! 
و تو دوباره تند ،تند، تند، راه می روی..... 
مرا جا می گذاری و  میان اشعه های نور در خورشید محو می شوی....... 
 

Viewing all articles
Browse latest Browse all 1417

Trending Articles